-من پسرت رو میخوام جئون نامجون!
حرف جین همهی افراد حاضر در جمع رو به سکوت سنگینی دعوت کرد و باعث جمع شدن اشخاص بیشتری دور میز شد ...
نگاه متعجب افراد حاضر در جمع بین جین و نامجون در گردش بود.
-این یه درخواست مسخرست! همه ی افراد حاضر در اینجا میدونن که خانواده جئون هیچ وارثی نداره!
شخصی از اخر سالن فریاد زد و بعد از اون همهمه ها از سر گرفته شد..
-احمقانست!
-نکنه این همه سال دوری از خاندان جئون باعث شده توهم بزنی؟
-میخوای بگی نامجون ازدواج کنه و تورو به خواستت برسونه؟
-معقولانه نیست!
-حتما داره شوخی میکنه
همهمه ها داشت به اوج خودش میرسید که با صدای نامجون دوباره سکوت سالن رو فرا گرفت
-لطفا نظرت رو عوض کن جین
همهی افراد متعجب از حرف نامجون فقط بهش خیره شده بودن ... جین خنده کوتاهی کرد ، نامجون تصمیم نداشت بیشتر از این پسرش رو مخفی کنه؟
-هیچ چیز دیگه ای نیست که ازت بخوام پس چطوره فقط بپذیریش؟!
-ولی خودت میدونی که..
نامجون سعی کرد خودش رو کنترل کنه و با لحن مناسبی ازش بخواد که کوتاه بیاد..
-میشه تنها صحبت کنیم جین؟
جین اولش نمیخواست قبول کنه ولی با پا فشاری های مرد بزرگتر جلو تر از اون به سمت در سالن قدم برداشت.
در تمام این مدت همهی افراد با چهره هایی متحیر به هم نگاه میکردن و سعی در هضم این موضوع داشتن ... یعنی واقعا نامجون وارثش رو مخفی کرده بود؟ بهشون اعتماد نداشت؟ مادر بچه کی بود ؟ قبل از اینکه همسرش فوت کنه بچه دار شدن ؟ پسرش چند سالشه ؟
اینها سوالاتی بودن که هر از گاهی از هم میپرسیدن ولی چه کسی میدونست؟
با گذر از در ورودی سالن سرعت قدمهاش کمتر شدن و با رسیدن به سوییتی کوچک و گذشتن از آن وارد بالکن شد به خیابون زیر پاش زل زد..
قدمهای نامجون دقیقا پشت سر اون متوقف شد
-جین..
-هرچی بخوای بگی میشنوم ولی بدون نظرمو عوض نمیکنم ، پسرت بهترین گزینهست!
YOU ARE READING
𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞
Fanfiction"فصل یک" چی میشه اگه جئون نامجون رئیس یکی از باندهای مافیای ایتالیا پسرش جئون جونگکوک رو توی شرطبندی به کیم سئوکجین یا معشوقهی چندین سال قبلش ببازه و کیم تهیونگ که از قضا برادر سئوکجینه متوجه یه سری حرکات مشکوک از پسر بشه و .. [ پایان یافته ] __ "...