Part 21 [ Frozen ash ]🦖

2.5K 277 40
                                    

-نفس بکش ته!

جونگکوک نگران دست تهیونگ رو که توی شک فرو رفته بود گرفت و سعی کرد با چند تلاش کوچیک اون رو به حالت طبیعیش برگردونه ..
مگه شخص پشت گوشی چی گفته که پسر رو تا این حد به هم ریخته کرده؟

تهیونگ دست جونگکوک رو پس زد و سعی کرد حرف بزنه ..

-جونگ ..

سرش رو به سمت پسر چرخوند و خیره تو چشم‌هاش با صدای نگران تکرار کرد ..

-جونگکوک ..

صداش بر خلاف همیشه بغض داشت ... نگرانی‌ای که توی تیله‌ی چشم‌هاش خود نمایی میکرد جونگکوک رو به زانو در می‌آورد ..

-هیونگ چیشده؟ ..

-بیا ... باید زودتر برگردیم عمارت ..

دست جونگکوک رو گرفت و به سمت ماشین کشیدش ... پسر هم که احوال وخیم تهیونگ رو درک میکرد بدون چون و چرا باهاش راه اومد ..

-هیونگ تو حالت خوب نیست بزار من رانندگی میکنم ... به بقیه هم میگم موتورت رو بیارن ..

تهیونگ بلافاصله قبول کرد و توی ماشین نشست ..
هوای سرد به بدنِ همیشه گرمش نفوذ کرده بود و سوز عجیبی به بافت های تنش وارد کرده بود ..
اولین بار بود ... اولین باری که خودش رو توی همچنین موقعیتی میدید ... سردش بود ..
کل بدنش داشت میلرزید ؛ اتفاقی که توی این 30 سال زندگیش تا به حال رخ نداده بود ..
شاید ترس از دست دادن برادرش اون رو به این وضعیت کشونده بود ..

جونگکوک با سریع ترین سرعت ممکن رانندگی میکرد و ماشین رو از بین شلوغی ها رد میکرد ..

-جونگکوک؟ ..

تهیونگ پسر رو صدا کرد و اون هم سرش رو خیلی کوتاه برگردوند و نگاهشو به پسر بزرگتر داد ..

-بهم خبر دادن جین هیونگ مرده ..

و همین حرف کافی بود تا جونگکوک وسط جاده ترمز کنه ..
چیشد؟ ..
حتما یه شوخی مسخره بوده اره!

-تولدته؟ ... نکنه میخوان سورپرایزت کنن هیونگ؟

پسر بزرگتر سرش رو به نشونه تکذیب به چپ و راست تکون داد و با چشم‌هایی که تاریک‌تر از همیشه شده بودن به نیم رخ جونگکوک خیره شد ..

-لیلیوم ..

آروم زیر لب زمزمه کرد ولی خب جونگکوک گوش‌های تیزی برای شنیدن داشت! ..

-هوم؟

جونگکوک با ولوم پایینی گفت و ماشینو روشن کرد ولی از اون مرد بی احساس که حالا بغض داشت خفش میکرد چیزی نشنید ..
با سرعت بالای جونگکوک بعد از یک ساعت و نیم به عمارت رسیدن و بدون اتلاف وقت وارد شدن ..
ساعت 5 صبح رو نشون میداد ..
همه از جمله یونگی ، هالزی ، جیمین ، اونوو و مهم تر از همه نامجون تو لابی جمع شده بودن ..
ولی چرا خبری از جین نبود؟ ... چرا همه چهره‌ی ناراحت به خودشون گرفته بودن؟ ..
نبود جسم جین توی عمارت کافی بود تا پاهای تهیونگ خم بشه و روی زانوهاش بیوفته ..

𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞Where stories live. Discover now