Part 32 | S² [ Game ]🦖

1.1K 201 89
                                    

با رسیدن به ساختمون متروکه‌ای که لوکیشن نشون میداد به افراد علامت داد تا هر کدوم گوشه‌ای پنهان بشن و خودش هم همون‌طور که تفنگش رو به دست گرفته و توی حالت آماده باش بود وارد شد

همه جا تاریک بود و اثری از زندگی اونجا دیده نمی‌شد ... افراد پشت سرش وارد شدن و هر کدوم گوشه و کناره‌های ساختمون رو گشتن ولی هیچی به هیچی ..

با دیدن ساختمون خالی لگدی به سنگ ریزه‌های زیر پاش زد و بعد از این که دستور داد اطراف ساختمون رو بگردن پیامکی رو برای رئیسش ارسال کرد

[ گمش کردم ؛ متاسفم قربان ]

کمی اون طرفتر رئیسش بود که با خوندن این پیام از عصبانیت گوشی رو به طرفی پرت کرد و نفسش‌هاش رو کلافه بیرون داد ..

-گمش کردن هیون ... لعنتی این بار سومه!

-بیخیال جونگکوک ؛ بهتره فعلا تمام تمرکزت رو بزاری روی جشن تولد آقای پارک ... استراحت کن ، تا نیم ساعت دیگه فرود میایم و مستقیم میریم عمارت ایشون

پسر برای حرف‌های هیونجین سری تکون داد و چشم‌های خستش رو بست ..

***

همراه هیونجین دست راستش از ماشین پیاده شد و سوییچ رو برای نگهبانی که کنار در ایستاده بود پرتاب کرد

جلوتر از پسر راه می‌رفت و ابهت خودش رو حفظ کرده بود ... وارد محوطه عمارت که شد فهمید چه غلطی کرده و اومده
آخه فاک ... چرا انقدر شلوغ بود؟

-از اون پیر مرد با این سنش بعید بود همچین جشن تولدی برای خودش بگیره

با حالت تمسخر گفت و برای نشون دادن جدیتش به بقیه‌ی رئیس باندها دست‌هاش رو وارد جیبش کرد
ناخودآگاه چشماش تیره و سرد شدن و به همون مافیایی تبدیل شد که همه میشناختن ..

با دیدن پارک سوجون قدم‌های اروم و صبورش رو به سمتش کشید و با دیدن نگاهی آشنا درست کنار سوجون خون تو رگ‌هاش یخ بست و از حرکت ایستاد ..
اون چشم‌های بی حس و سردش لرزی به بدن پسر کوچکتر نشوند
مثل همیشه جدی و مقتدر ..
با لباس‌هایی که برعکس خودش رسمی بودن و ابهتش رو چند برابر می‌کردن ..
اگه یکم دیگه بهم خیره میموندن قطعا قلب جونگکوک از سینش بیرون پرت میشد ..

تهیونگ با نگاهش جونگکوک رو از پایین تا بالا بررسی کرد و نزدیکای گردنش ایستاد ... گردنبند صلیبش دقیقا همونی بود که خودش بهش هدیه داده بود
لبخند تلخی توی ذهنش جا خوش کرد و نگاهش رو بالاتر فرستاد
لب های جونگکوک که حالا با پیرسینگ چند برابر خواستنی شده بود دقیقا جلوی چشمش بود ..

چهره‌ی پسرش واقعا تغییر کرده بود ... از موهای بلوند با ریشه های مشکیش تا پیرسینگ ابرو و لبش

-اقای جئون رسیدین؟ ... لطفا بیاین کنار من بایستین ؛ حدس میزنم پرواز خسته کننده‌ای داشتین

𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞Donde viven las historias. Descúbrelo ahora