Part 4 [ Challenging ]🦖

3.7K 384 15
                                    

-کیم تهیونگ‌ام ! سرپرست تازه‌کارها و شما؟

-جونگکوک...

-جئون جونگکوک؟

تهیونگ گفت و با چشم های مشکوک به پسر روبه روش خیره شد

-چی؟

تک خنده ای زد و سری تکون داد

-نه من جونگکوکم ... فقط جونگکوک ..

خب مهم نیست ... شنیدم همون اول کار زدی یکی از نزدیک ترین افراد منو ناکار کردی ..

تهیونگ گفت و به جیمین اشاره کرد.

-اوه نمیدونستم اون احمق بی دست و پا یکی از نزدیک ترین افرادته ... اما از من میشنوی بهتره تو انتخاب اطرافیانت دقت کنی اون پسر علاوه بر اینکه خیلی گستاخه خیلیم بی دست و پاست ، نمیتونه به خوبی کاراشو انجام بده ..

کوک متوجه شده بود تهیونگ همون برادریه که جین همیشه ازش تعریف میکرد و به همین دلیل سعی کرد در دیدار اول خودش رو توی دردسر نندازه
تهیوتگ که دید جیمین داره از عصبانیت قرمز میشه یک قدم جلوتر اومد و با حرص لب زد ..

-فکر نمیکنم نظر شما رو خواسته باشم

همین یه جمله کافی بود تا اخم‌های کوک در هم بره و قرمزی چهره جیمین به جونگکوک منتقل بشه

-خب ... به هرحال فقط یه پیشنهاده

جونگکوک گفت و ببخیال اطرافش رو برانداز کرد

-پس افرادتون اینجا آموزش میبینن ... خوبه اما راست کار من نیست ..

تهیونگ ابرویی بالا انداخت:

-مثل اینکه خیلی به خودت باور داری ؟ ظاهرت که نشون میده فقط توی حرف زدن استعداد داری

جونگکوک به سمتش برگشت و دستاش رو توی جیبش فرو برد و درحالی که زبونش رو به لپش فشار میداد گفت:

-داری منو به چالش میکشی؟

-اینطور فکر میکنی؟

-میتونیم امتحانش کنیم ..

همین حرف کافی بود تا تهیونگ از کوره در بره از بین دندون های کلید شدش غرید:

-قسم میخورم تا لحظه ای که تسلیم شدنت رو نبینم ولت نمیکنم ..

-میتونی تلاشت رو بکنی

جونگکوک گفت و پوزخند صداداری زد

تمام افراد حاضر توی سالن از جمله جیمین با تعجب و دهانی باز به این دونفر خیره شده بودن

سکوت مرگ باری که بین اون دونفر بود رو تهیونگ با فریاد شکست و دستور داد تمرین رو شروع کنن و به جونگکوک اشاره کرد تا همراهش بیاد

-اینجارو به تو میسپارم ... خوب حواستو جمع کن

رو به جیمین گفت و به سمت اسلحه‌ها حرکت کرد و بعد از انتخاب اسلحه مورد نظر به پسر کوچکتر گفت که همراهش سالن رو ترک کنه ..

𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞Where stories live. Discover now