2 فوریه ساعت 03:03 am
حسِ فرو رفتن توی مردابِ و غرق شدن توی دریای بی پایان! ..
مرگِ جین؟ ... شوخی مسخرهای بود که هیچ جوره نمیشد بخشید ..
ولی چرا؟ ... چرا صدای جیمین نشونی از شوخی نداشت؟ ..
نفسش بالا نمیومد و به نظر میرسید قراره اشک کل صورتش رو خیس کنه ولی جلوی جونگکوک؟ ..
محال بود همچنین کاری کنه! ..1 فوریه ساعت 06:20 pm
ماشین بعد از ورود به محوطهی عمارت متوقف شد ... چند دقیقه ای از تاریک شدن هوا میگذشت و ساعت ، شش و بیست دقیقهی شب رو نشون میداد ..
نامجون بعد از پیاده شدن از ماشین به سمت جین رفت و دست در دست دوست پسرش رو تا اتاق کارش همراهی کرد ..-میشه یکم دیگه بمونی ؟
جین تقلا کرد تا شاید نامجون قبول کنه و اون شب رو هم کنارش سپری کنه ..
نامجون لبخندی زد و کنار جین نشست ..
سکوت اتاق رو گرفته بود و تنها مردی بود هر چند ثانیه یک بار لب هاش رو به پسرش میرسوند و اونها رو نرم و آروم میمکید ..
حالا وقت پیشروی بود ..
نامجون با نوشیدن جرعه ای از ویسکیش اون رو روی میز گذاشت و به سمت مرد کوچکتر خم شد ..
آروم و با حوصله دستش رو از زیر پیراهن جین رد کرد و انگشتهاش رو به نیپل سمت چپ پسر رسوند و از زیر لباس اون ها رو به بازی گرفت ..
دست دیگش پشت گردن جین جا گرفت و باعث عمیق تر شدن بوسهی بینشون شد ..
نرم و با حوصله لب های قلوهای زیرش رو میمکید و با حرکات دستش ناله های پسر رو بلند تر میکرد ..
نالههایی که توی دهانش خفه میشد ..-میخوام هرچه سریعتر تورو توی خودم حس کنم! ..
جین اتصال بین لبهاشون رو از بین برد و با بی طاقتی گفت که نامجون هم تنها یه جواب براش داشت ..
-با این سنت خجالت نمیکشی برای به فاک رفتن التماس میکنی؟ ..
نامجون خنده ای کرد و لباس های جین رو از تنش بیرون کشید ... جین هم به تقلید از نامجون لباس های مرد رو از تنش بیرون کشید و با پایان این کار لب هایی بودن که برعکس دقایقی قبل ، حالا با ولع همدیگه رو میبوسیدن ..
***
چند دقیقه ای از راند دوم همخوابیشون گذشته بود و حالا نامجون در حال آماده شدن برای رفتن بود ...
-ماشینت تو پارکینگه ..
جین گفت و همزمان بوسهای روی لب های مردش گذاشت ..
-میتونی اونجا پیداش کنی ..
با اتمام حرفش نامجون سری تکون داد و اتاق رو به مقصد پارکینگ ترک کرد ..
رانندهش یا بهتره بگیم منشیش قدم هاش رو دقیقاً پشت سر نامجون بر میداشت و همزمان از موقعیت مزحک جونگکوک خبر میداد ..
با رسیدن به پارکینگِ بزرگ به سمت ماشینش که در کنار ماشینِ جین خودنمایی میکرد رفت که چیزی نظرش رو جلب کرد ..
یک پاکت نامه روی ماشینِ پسرش ..
به سرعت دستش رو به سمت نامه برد و با برداشتنش در اون رو باز کرد ..
همونجور که توقع داشت ، نامهای با رنگ خون ..
متنی که فقط شامل یک کلمه بود ..
REVENGE ..
در کمال تعجب تمام حروف این اسم با روان نویس نوشته شده بودن به جز یکی ..
حرفِ "N" ..
رنگ سرخیِ خونی که اون حرف داشت تنها نشون دهندهی یک چیز بود! ... خطر!
نامجون با عجله نامه رو به دست منشیش داد ..
YOU ARE READING
𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞
Fanfiction"فصل یک" چی میشه اگه جئون نامجون رئیس یکی از باندهای مافیای ایتالیا پسرش جئون جونگکوک رو توی شرطبندی به کیم سئوکجین یا معشوقهی چندین سال قبلش ببازه و کیم تهیونگ که از قضا برادر سئوکجینه متوجه یه سری حرکات مشکوک از پسر بشه و .. [ پایان یافته ] __ "...