Part 9 [ I leaked ]🦖

2.9K 308 14
                                    

-رئیس ، انبار اسلحه رو خالی کردن ..

تهیونگ با نگاه رعب آوری به شخص خیره شد و با صدای ملایمی که عصبی بودنش رو جار میزد گفت ..

-احمقانه ترین کار توی این عمارت می‌دونی چیه ؟... اینکه با اخبار بد بخوای روز من رو خراب کنی ..

قدمی به جلو برداشت و کروات شخص رو دور دستش پیچید
رو به جونگکوکی که در حال تماشاش بود گفت:

-بهت اجازه میدم ببینی که اگه جین نبود الان چکارت میکردم ..

شخص رو به جلو کشید ، با زانو بین پاهاش کوبید و با مشت های مکرر به ناحیه‌ی شکمی اون ضربه میزد و مرد توی خودش می‌پیچید

-این کارا بچگانست ... با این حال بهتر نیست بجای تهدیدای پوچ به کارات برسی ... حالا میفهمم جین چرا تا الان تورو به عنوان جانشینش انتخاب نکرده

جونگکوک گفت و سوت زنان پسر بزگتر رو تنها گذاشت ..

-توی عوضی ..

و با تمام توان مشت پر حرص دیگه ای به نگهبان بیچاره زد و به سرعت از اونجا دور شد ..

***

قرص ماه بیشتر از هر زمان دیگه ای زیبایی خودش رو به رخ میکشید و شب تاریک عمارت رو روشن میکرد ..

تهیونگ با خستگی ناشی از بی خوابی اخیرش با آخرین سرعتی که میتونست درحال رانندگی بود شاید اگر تنها بود میتونست اون شرایط طاقت فرسارو تحمل کنه اما با وجود پسری که کنارش بود شرایط رو غیر قابل تحمل تر از هر لحظه ی دیگه ای میکرد ..

-نمیفهمم ، کیم با چه فکری منو با تو فرستاده ... مگه نمیتونی از خودت مواظبت کنی؟

-نظرت چیه خفه شی و بیشتر از این رو مخ من راه نری تازه وارد؟

پسر بزرگتر جوری کلمه ی "تازه وارد"رو گفت که باعث شد جونگکوک خندش بگیره ..

صندلی شاگرد رو کمی خوابوند و پاهاشو گستاخانه روی داشبرد انداخت و زمزمه کرد:

-خوشحالم انقدر مغرور بودی که نذاری من رانندگی کنم و حالا میتونم تا اونجا استراحت کنم ..

-ای حرومزاده ی عوضی ..

تهیونگ زمزمه کرد و برای بار هزارم از خودش و غرور لعنتیش متنفر شد ..

با ترمز غیر منتظره ای که ماشین داشت جونگکوک سراسیمه از خواب پرید و خطاب به پسر عصبانی روبه روش کفت:

-چه مرگته؟

-دهنتو ببند و پیاده شو ، رسیدیم

و همزمان از ماشین پیاده شدن و به سمت اون انبار نفرین شده ی روبه روش قدم برداشتن ..

ترکیب بوی خون و گوگرد یادآور خاطرات خوبی برای تهیونگ نبود ... با اینحال مستاصل برای قدم برداشتن به اون سمت در تلاش میکرد ..
شاید اگر بجز خودش و اون پسر دردسر ساز بقیه افرادش رو هم با خودش میاورد الان این مشکل رو نداشت ..
با اینحال دستگیره در رو کشید و با دیدن صحنه ی روبه روش برای لحظه ای خشکش زد‌ ..

𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞Where stories live. Discover now