-با جونگکوک کاری نداشته باش ... اون پسره نامجونه!
نگاهش رو به پسره روی صندلی داد و در ادامه با وحشت سرش رو به سمت جیمین چرخوند و با بهت دهنش رو باز کرد ..
-چی؟
جیمین تماس رو قطع کرد و با نگاه نامیدانه به تهیونگ سرش رو به چپ و راست تکون داد ... به سمت پسر کوچکتر رفت ، چنگال رو از زیر چونهی اون درآورد و تهیونگ رو کنار کشوند ..
-منتظر توضیحتم! ..
جیمین گفت و به چشمای براق پسر خیره شد حالا که فکر میکرد بدون توجه به رفتارش پسر خوشگلی بود ... قرار نبود اینجور پیش بره ... پس چرا جین هویت این پسر رو بهشون نگفته بود؟ ..
-توضیح؟ ... من که گفتم از افراد جئون نیستم!
جونگکوک جدی تر از همیشه در حالی که ترسش از بین رفته بود جلوی جیمین ایستاد و متقابلاً به چشمهاش خیره شده بود ..
-جیمین یه لحظه برو بیرون! ..
-نمیتونم تورو با این بچه تنها بزارم! ... برای خودت بد تموم میشه ..
-گفتم گمشو بیرون
اینبار خبری از درخواست نبود ... فریاد زد و جیمین که دید تهیونگ کم کم داره عصبانی میشه به سرعت از دید خارج شد
پسر بزرگتر اصلا انتظار همچنین چیزی رو نداشت و فکر نمیکرد جین همچنین چیزی رو ازش مخفی کنه ..
دستش رو توی موهاش مشت کرد و خواست صحبت کنه که جونگکوک پیش قدم شد ..-فکر میکردم جین میخواد این یه راز بمونه ..
بدون هیچ نیشخند یا تمسخری رو به پسر عصبانیه کنارش لب زد و با چشمایی که توش آرامش دریا پدید اومده بود منتظر شروع داد و بیداد های مجدد پسر رو به روش بود ... ولی خب طبق انتظارش پیش نرفت ..
-اینکه الان از کاره چند دقیقه پیشم پشیمون باشم عادیه اره؟ ..
با صدا و لحن آرومی رو به جونگکوک که روی صندلی نشسته بود و داشت با درده دسته زخمیش کنار میومد گفت و جونگکوک در جواب فقط کمی سرش رو به بالا و پایین تکون داد ... جونگکوک میدونست پدرش آدم خطرناکیه و همه ازش میترسن پس این رفتار تهیونگ کاملا طبیعی بود ، هرکسی جز اون بود تا الان به پای پسر کوچکتر افتاده بود ..
بعد از یک دقیقه سکوت پسره زخمی بود که سکوت رو شکست ..-پدرم قرار نیست از این اتفاق بویی ببره ..
تهیونگ متعجب سرش رو بالا آورد و به پسر نگاهی انداخت ... جونگکوک میدونست اگر پدرش مطلع بشه تهیونگ رو میکشه و با این کار جین بخاطر برادرش آسیب میدید ... جونگکوک این رو اصلا نمیخواست پس سعی کرد از جریان به نفع خودش استفاده کنه ..
-به چه قیمت؟ ..
-بهش خبر نرسه که من از عمارت رفتم بیرون ... اینجوری به نفع هممونه ..
YOU ARE READING
𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞
Fanfiction"فصل یک" چی میشه اگه جئون نامجون رئیس یکی از باندهای مافیای ایتالیا پسرش جئون جونگکوک رو توی شرطبندی به کیم سئوکجین یا معشوقهی چندین سال قبلش ببازه و کیم تهیونگ که از قضا برادر سئوکجینه متوجه یه سری حرکات مشکوک از پسر بشه و .. [ پایان یافته ] __ "...