Part 15 [ pretence ]🦖

2.7K 292 7
                                    

باحرف جونگکوک دقایقی خشکش زد و بی حرف به پسرِ رو به روش خیره موند ... عاشق شدن؟ عشق یعنی نقطه ضعف ... میدونست جونگکوک داره برای نجات تهیونگ حرف سر هم می‌کنه ولی بازم زیادی بود ..

-جئون!

نامجون با حرص داد زد و چشم‌های رنگ خون گرفتش رو ماساژ داد ..

-من با تو چکار کنم؟ ..

جونگکوک قدمی جلو اومد و حرفی نزد ، فقط نگاهش روی تهیونگی بود که تا بیهوشی فاصله‌ی زیادی نداشت ... نامجون که دیگه نمیخواست بیشتر از این جونگکوک رو بی اهمیت جلوه بده سعی کرد به خواستش عمل کنه ، اما به روش دیگه ای ..

-همین الان از عمارت من گمشو بیرون! .‌.

نامجون بلند فریاد زد که باعث شد جونگکوک از جا بپره ..

-ولی ..

نامجون انگشتش رو سمت تهیونگ گرفت و شمرده شمرده لب زد

-این پسر فاکی رو از جلوی چشمام محو کنین! نمیخوام ببینمش ..

جونگکوک که میدونست اگه یکم دیگه جلوی پدرش بایسته قطعا یه کاری دست جفتشون میده به سمت تهیونگ پا تیز کرد و با برداشتن جسم بی جونِ تهیونگ اون رو تا حیاطِ عمارت کشید ‌..

-هی ته ..

ناله‌ای از زیر زبون پسر بزرگتر آزاد شد که نشون از به هوش بودنش میداد ..

-میتونی اینجا صبر کنی تا من وسایلمو بیارم؟ ..

خواست دست تهیونگ رو از دور گردنش آزاد کنه که جیهوپ با سرعت به سمتش اومد و به علاوه یه کاپشن ، گوشیش رو هم براش آورد ..

-ممنون هیونگ! ..

-بهتره بری ... وقتی اعصابش آروم شد میتونی باهاش حرف بزنی ..

جیهوپ گفت و جونگکوک رو به سمت ماشینِ وسط محوطه راهنمایی کرد ..

***

تهیونگ داشت درد میکشید و جونگکوک تنها کاری که می‌تونست انجام بده کاهش دادنِ خونریزیِ تهیونگ بود ..
حالا وارد حیاط عمارت شدن و ماشین جلوی درب ورودی سالن ایستاد ..
جونگکوک به سختی تهیونگ رو از روی صندلی پایین کشید و بدنش رو تکیه گاه جسمِ بی جونِ پسرِ بزرگتر کرد و قدم هاش رو آروم و کوتاه به سمت سالن کشید ، با ورود به عمارت چشمش به تعدادِ زیادِ افراد افتاد که هر کدوم به سمتی میرفتن ... با هر قدم که جلو میرفتن توجه همه افراد رو به خودشون جلب می‌کردن ..

-قربان چه اتفاقی افتاده؟ ..

یکی از افراد با صدای بلد و وحشت زده پرسید ... همین کافی بود تا همه‌ی افراد دور جونگکوک و تهیونگ جمع بشن ..

-هی ته؟ ..

صدای جیمین بود که دوست صمیمیش رو به زبون میاورد ..
جونگکوک تا جیمین رو دید جسم بی جون تهیونگ رو به سمت اون گرفت تا خودش بره سراغ جین ..

𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞Where stories live. Discover now