-قربان به نظر میرسه جلسهی امروز اونجور که باید پیش نرفته ..
-به این بعد از برگشت رسیدگی میکنیم ... فعلا باید ..
تهیونگ در حال صحبت بود که با شنیدن نوتیف گوشیش کلامش رو رها کرد..
-فاک ... اون پسری که با من اومد الان کجاست؟
-اون هم رفت تا همراه بقیه بار هارو خالی کنه ... مشکلی پیش اومده؟..
تهیونگ قبل از اتمام صحبت شخص مقابلش و بدون دادن پاسخی قدم هاش رو تند کرد و بیرون رفت
سعی کرد با چشم دنبال جونگکوک بگرده ولی هیچ اثری ازش نبود ... ولی در همین حال رانندهش رو دید که در حال مکالمهست پس مطمئن شد که جونگکوک ماشین رو برداشته و در رفته
اون پسرهی چموش و لجباز ..در اون لحظه حس میکرد خونش درحال جوششه و چیزی جز گیر انداختن اون پسر لجباز آرومش نمیکنه پس به سرعت از کلیسا خارج شد وسوار یکی از ماشین های داخل محوطه شد و به سمت لوکیشنی که توی برنامه نشون میداد حرکت کرد
از اولش هم میدونست قراره این اتفاق بیوفته ... جین بی هدف کسی رو به اون نمیسپرد
ماشین رو با نهایت سرعت به سمت مقصد میروند و هیچ نظری در مورد بلایی که قراره سر اون پسرک لجباز بیاره نداشت
بشدت عصبی بود و حالا چشمای تاریکش سرد تر از قبل شده بودبعد از توقف ماشین درست پشت ماشینی که جونگکوک رو تا کلاب همراهی کرده بود از اون پیاده شد و با نیشخندی رعب آور قدم هاش رو به سمت کلاب کشوند
"جاسوس"
"خیانتکار"
تنها کلماتی که جونگکوک رو برای تهیونگ وصف میکردوارد راهرو شد
صدای موزیک بیش از حد زیاد بود پس تصمیم گرفت توی راهرو منتظر بمونه تا اون احمق کارش رو تموم کنه
تقریبا دو ساعت گذشته بود و ساعت نزدیک به چهار بود
تهیونگ بر اثر تصمیم ناگهانی قدم هاش رو به سمت سالن کشید و قبل از ورود به اون جونگکوک دقیقاً رو به روش ظاهر شد
سرش رو بالا آورد و به محض دیدن چهرهی تهیونگ درست در مقابلش قدم هاش ثابت شدن-چه عجب کارت تموم شد ... یک ساعت و نیمه بخاطر یه جاسوس اینجا منتظرم ..
تهیونگ قدم هاش رو جلوتر کشید و توی یک قدمی کوک ایستاد ..
-نگو که فکر کردی میتونی دور از چشم من کاری انجام بدی
کوک دهنش رو به قصد صحبت باز کرد ولی تنها چیزی که نصیبش شد دردی بود که بر اثر کوبیده شدن به دیوار نصیبش شد
تنش کامل چفت دیوار و دستهای تهیونگ شد ..
نالهای بر اثر درد از دهنش بیرون اومد و سعی کرد چهرش رو از دیوار های سنگی و زبرِ رو به روش جدا کنه ..
ولی تهیونگ دستش رو روی سر جونگکوک گذاشت و سرش رو به قصد زخمی کردن صورت پسر مقابلشروی دیوار کشید ... مکث کرد و جونگکوک دستهای تهیونگ رو برای رهایی چنگ میزد .. چهرهی کوک دوباره به دیوار کوبیده شد و همزمان تهیونگ دهن باز کرد
YOU ARE READING
𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞
Fanfiction"آتش جهنم در برابر خشمِ انتقام زانو میزنه" چی میشه اگه جئون نامجون رئیس یکی از باندهای مافیای ایتالیا پسرش جئون جونگکوک رو توی شرطبندی به کیم سئوکجین یا معشوقهی چندین سال قبلش ببازه و کیم تهیونگ که از قضا برادر سئوکجینه متوجه یه سری حرکات مشکوک از...