Part 25 [ old voice ]🦖

2.9K 406 50
                                    

گردنش رو به طرفین تکون داد و دستی روش کشید
تقریبا نیم ساعتی میشد که لپ تاپ به دست بی حرکت نشسته بود و تمام حواسش روی پیدا کردن اون ویدیو های لعنتی متمرکز کرده بود

-لود شو ، لود شو ... لعنتی لود شو!

بی طاقت زمزمه کرد و چند ثانیه بعد فیلم جاده‌های اطراف روی صفحه لپ تاپ بالا اومدن ..

جونگکوک نشست و تک تک اونها رو چک کرد ولی هیچی پیدا نکرد و در نهایت توی فیلم آخر ماشین جین رو در حال حرکت توی جاده ای دید که از انتها به دو طرف راه داشت ... یه دو راهی که جواب تمام سوالاتشون رو میداد ‌‌..

-کارمون سخت شد! ..

با حرص گفت و بعد از انتقال ویدیو به گوشیش از اتاقش خارج شد ..

-هیونگ! ..

با صدایی که هیچ انرژی توش نبود تهیونگ رو صدا زد و بعد از دقایقی در اتاق مرد باز شد ..

-اماده شو! ... باید بریم ..

جونگکوک گفت و تهیونگ سری به معنای تایید تکون داد ..
مرد بدون اتلاف وقت کت بلند و پاییزیش رو تنش کرد و با جونگکوک راهی جاده شدن ..

-مطمئنی درست اومدیم؟ ..

مرد زمزمه کرد و نگاهی به اطراف که هیچ چراغی توش پیدا نمیشد انداخت ..

-درسته ... یکم جلوتر به یه دو راهی میرسیم ..

جاده به طور کامل تاریک بود و تنها چیزی که اون رو روشن کرده بود چراغ‌های ماشین تهیونگ بودن ... صدای جیرجیرک گوش‌هاشون رو نوازش میکرد و حس عجیبی بهشون میداد ..
هیجانی از فضای ترسناک به تن جونگکوک وارد شد و باعثِ مشتاق شدن اون برای پیشروی بود ..

-کدومو بپیچم؟ ..

تهیونگ بعد از رسیدن به دوراهی گفت و جونگکوک شونه ای بالا انداخت ..

-باید هر دو رو چک کنیم ... تو ویدیو معلوم نیست از کدوم راه رفته ..

مرد سری تکون داد و توی جاده‌ی سمت چپ پیچید ..

-انگار وارد فیلمای ترسناک شدم ..

جونگکوک با صدای آروم و کمی خنده دار گفت و صدای مرد توی گوشاش پیچید ..

-خب این هیجانا عجیب نیست ... تو بچه‌ای هستی که کل عمرت رو داخل یه عمارت حبس بودی

جونگکوک سری تکون داد و به جاده‌ی تاریک چشم دوخت ..

-اینجا هیچ دوربینی نیست ..

جونگکوک گفت و بلافاصله دستش رو روی فرمون گذاشت و اون رو به سمتی چرخوند ..

-هی صبر کن!

-چیشده؟ ..

جونگکوک به جاده خاکی‌ای اشاره کرد که در انتها چراغ‌هایی ضعیف اون رو روشن کرده بودن ..

𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞Where stories live. Discover now