-قربان وارث خانواده جئون رسیده
-الان کجاست؟
-مثل بقیه افراد بردیمش توی یکی از سلولای زیرزمین ..
-از دست شما احمقا!
جین با فریاد گفت و اتاق کارش رو به مقصد زیرزمین ترک کرد
-در رو باز کنین ..
بعد از باز شدن سلول نگاهش رو به جونگکوکی داد که سر و گردنش غرق در خون بود ... قدم هاش رو با تردید به سمت کوک برداشت و بعد از چک کردن وضعیتش دستور داد اون رو توی یکی از اتاق های عمارت ببرن و مداواش کنن
'اون فاکیا هیچ کاریو نمیتونن درست انجام بدن'
چند ساعتی بود که هوشیار بود اما نمیتونست چشمهاش رو باز کنه تنها چیزی که حس میکرد درد و سوزش پیشونیش بود
بعد از کلی تلاش چشمهاش رو باز کرد و بر خلاف انتظارش روی جای گرم و نرمی دراز کشیده بود ..
'لعنتی! یادم رفته بود توی عمارت کیمم'
اتاق نسبتا بزرگی که پرده های خاکستریش پنجرههاش رو پوشونده بودن و مانع ورود نور میشدن ... همه چی توی این اتاق خاکستری بود ، تیره ، تار و ساده ... نگاهش رو سمت کاناپه وسط اتاق چرخوند و متوجه شد شخصی روی اون خوابیده پس روی تخت نشست و با خودش فکر کرد که توی زیرزمین چه اتفاقی افتاده و جین چرا اون رو به اونجا فرستاده ، ولی به هیچ نتیجه ای نرسید ... همچنان توی فکر بود که با صدای در از جاش بلند شد
-اومدم اوضاعت رو چک کنم
فرد با صدای نسبتاً بلندی گفت و باعث شد کسی که روی کاناپه خوابیده بود بیدار بشه
-سلام ..
جونگکوک در جواب فقط به تکون دادن سر اکتفا کرد و شخصی که به نظر دکتر بود به سمتش حرکت کرد ..
-خوشحالم که به هوش اومدی ، اون تازه کارا اشتباهی زدن تو سرت و جنابعالی دو روز بیهوش اینجا افتاده بودی
-دو روز ..؟
-خب اره ... و اینکه رییس گفتن هروقت به هوش اومدین به دیدنشون برین
جونگکوک چیزی نگفت و دکتر بعد از چک کردن وضعیتش اون رو به سمت اتاق کار جین همراهی کرد ولی وسط راه باهاش تماس گرفته شد
-اوه متاسفم باید تنهاتون بذارم
اما جای نگرانی نیست
همین راهرو رو تا انتها برید به اتاق رئیس میرسیدو با عجله جونگکوک رو ترک کرد.
جونگکوک قدم هاش رو به سمت انتهای سالن کشید ... کمی که جلوتر رفت سالن به شدت شلوغ شد و افراد موقع گذر از سالن به اون تنه میزدند
نفر اول
نفر دوم
نفر سوم
نفر چهارم و ..
YOU ARE READING
𝗥𝗘𝗩𝗘𝗡𝗚𝗘 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞
Fanfiction"فصل یک" چی میشه اگه جئون نامجون رئیس یکی از باندهای مافیای ایتالیا پسرش جئون جونگکوک رو توی شرطبندی به کیم سئوکجین یا معشوقهی چندین سال قبلش ببازه و کیم تهیونگ که از قضا برادر سئوکجینه متوجه یه سری حرکات مشکوک از پسر بشه و .. [ پایان یافته ] __ "...