گذشته
جونگکوک به سالن پذیرایی آمد و گفت: "نوشیدنی؟" جیمین سرگرم موبایلش بود. جونگکوک تمام وسایلش را چیده بود و بالاخره آنجا دوباره مثل خانه شده بود.
جیمین گفت: "حتما." مثل گربه ها تنش را کشید و انگشتان دست و پاهایش را باز کرد. "بریم میخونه پلام؟ حال ندارم تا شهر برم."
"باشه. ولی میشه از طرف کلود بریم؟ توی راه هوسوک رو دیدم. گفت اگه قرار شد بریم چیزی بنوشیم، خبرش کنیم." کمی سرخ شد. میدانست دنبال بهانه است تا به کلود سر بزنند و تهیونگ هم خبردار شود. درواقع هوسوک را بهانه کرد تا تهیونگ همراهشان شود.
جیمین گفت: "مشکلی نیست." موبایل، کلید ها و کیفش را برداشت. در آینه نگاهی به خودش انداخت و همراه جونگکوک از راه پله پایین رفت. از حیاط گذشتند و سمت کلود رفتند.
وقتی به حیاط جلوی آن ساختمان بزرگ و مدرن و چهارگوش رسیدند، جونگکوک مثل همیشه، ناخودآگاه به پنجره اتاق تهیونگ نگاه کرد؛ طبقه دوم در سمت راست، بین اتاق های نامجون و هوسوک. آنجا تاریک بود ولی چراغ اتاق هوسوک روشن بود و با وجود سرمای هوا، پنجره باز بود.
شیطنت در نگاه جیمین نشست و گفت: "شرط میبندم دارن سیگار میکشن."
دل جونگکوک آشوب شد. با این نگاه جیمین آشنا بود و میدانست دنبال دردسر است.
فقط سوال این بود که تا کجا پیش خواهد رفت.وقتی به اتاق هوسوک رسیدند، جونگکوک دستش را به سمت در برد ولی جیمین انگشتش را روی لبانش گذاشت و بی صدا خندید.
زیر لب گفت: "بوش رو حس میکنی؟" جونگکوک با سر تایید کرد. با این که پادری ضخیمی داشتند، بوی دود از زیر در میآمد. صدای ترانه (دختران نیویورک) هم شنیده میشد.
جیمین آرام گفت: "هیچی نگو." بعد دستش را بالا برد و محکم در زد.
صدای هوسوک آمد: "اممم، کیه؟" جیمین به جونگکوک چشمک زد و در کمال تعجب، حرف زد. اما صدایش را تغییر داد؛ با لحجه و حالت رسمی صحبت کرد.
"آقای جانگ، من استاد کلایودن هستم. گزارش شده که بوی ناخوشایند علف ماریجوانا از اتاقتون میاد. میشه لطفا در رو باز کنید؟"
یک نفر با صدایی گرفته گفت: "لعنتی." بعد صدای پا آمد. سریع موزیک قطع شد و هوسوک با صدایی بلند گفت: "اممم، یه لحظه استاد. من ... توی دستشویی ام. یه لحظه صبر کنید."
باز سر و صداهایی وحشت زده آمد؛ انگار درِ دستشویی را باز کردند و سیفون را کشیدند.

ESTÁS LEYENDO
The It boy
Fanfictionجونگکوک در آکسفورد، پیش از همه با پارک جیمین آشنا شد. جیمین پسری پر انرژی و باهوش که گاهی هم بی رحم میشد. در ترم اول، آن ها در کنار تهیونگ، نامجون، هوسوک و یونگی گروهی جدا نشدنی و خاص را تشکیل دادند. اما اواخر ترم دوم، جیمین به قتل رسید. حالا یک ده...