دیروقت است. تهیونگ با موبایلش بازی میکند و جونگکوک کتاب بندزن، جامعه دوز، سرباز، جاسوس را میخواند. دنبال یک کتاب آشنا و آرامش بخش بود ولی بیش از این نمیتواند گفتوگویشان را به تعویق بندازد. نباید چنین کاری را با تهیونگ بکند.
کتاب را روی پاتختی میگذارد.
"تهیونگ"
"همممم؟" سرش را بالا نمیآورد. در توییتر است. با اسم واقعیاش توییت نمیزند. هردو یاد گرفته اند که این فکر خوبی نیست. ولی حسابی با نام دیگرش مطالبی تند و تیز راجع به تقاطعهای بدساخت و موتورسیکلت های قدیمی بازتوییت میکند.
جونگکوک آب دهانش را قورت میدهد. "تهیونگ... تو..."
ساکت میشود و دوباره شروع میکند.
"تو این شایعه رو شنیده بودی که جیمین ... باردار بوده؟""چی؟" تهیونگ صاف مینشیند و رو به او میکند. ناگهان آرامش بعد از صرف غذا و نوشیدن دو آبجو از چهرهاش محو میشود. محتاط و هشیار به نظر میرسد.
"ببخشید. چیگفتی؟"
"من... شایعه شده... توی اینترنت میگن."
اوه خدایا... نمیخواد دروغ بگه ولی حالا نمیتواند حرفش را پس بگیرد.
"یه نفر گفته جیمین موقع مرگش باردار بوده، همونطور که میدونیم جیمین ترنس بود""اوف، چه چرندیاتی." تهیونگ چنان شوکه و ناراحت میشود که جونگکوک آرزو میکند اصلا حرفی نزده بود. اما با دیدن حیرت او تا حدی خیالش راحت میشود.
"معلومه که باردار نبود. مردم این مزخرفات رو از کجا میارن؟ اصلا تو چرا میخونیشون؟""نمیدونم. توی فرومهای توطئه نبودم، یهو به چشمم خورد."
تا حدی درست است. گراینت بیهوا به این موضوع اشاره کرد. قضیه مثل یکی از هشدارهای ناخواسته گوگل بود.
"پس بنظرت چرنده؟""البته که چرنده. یعنی میگن توی کالبدشکافی معلوم شده اون بارداره ولی پزشک قانونی تصمیم گرفته چیزی به بقیه نگه؟"
"نه." ولی حرف های تهیونگ ذهنش را باز میکند و استرس و نگرانی را کنار میزند، چون حق با اوست. اگر جیمین باردار بود، قطعا در کالبد شکافی معلوم میشد.
"نه، ربطی به کالبد شکافی نداره. یه شایعه معمولی بود. میگفتن درست قبل از مرگش تست داده. ولی حق با توئه؛ احتمالش خیلی کمه."
باید زودتر با تهیونگ حرف میزد. سریع حالش بهتر میشود. غلت میزند.
"خب حتما به یکی از ما میگفت، مگه نه؟""البته. در هرحال خیلی بیمعنیه. یه لحظه هم نمیتونم جیمین رو کنار جان نویل تصور کنم. خدایا، مردم خیلی احمقن. هرچیزی رو باور میکنن؛ حالا هرچقدر هم که بعید باشه. فقط دنبال تئوری و توطئه ان."
جونگکوک چیزی نمیگوید، فقط تهیونگ را محکم بغل میکند. ولی حالا او معذب است. دلیلش استرس و ترس نیست.
جونگکوک دستانش را دور تن او حلقه میکند و خشم و انقباض عضلاتش را حس میکند.
البته تهیونگ تلاش میکند آرام بگیرد و جونگکوک را ناراحت نکند.
اما عصبانیتش به شکلی عجیب، خیال جونگکوک را راحت میکند. چون اصلا متوجه منظورش نشد.
نفهمید منظور گراینت چه بوده و پشت نظریه بارداری، چه حجمی از حسگناه و انتقام وجود دارد. پس بیتفاوتی اش بیش از هرچیزی آرامش بخش
است.
KAMU SEDANG MEMBACA
The It boy
Fiksi Penggemarجونگکوک در آکسفورد، پیش از همه با پارک جیمین آشنا شد. جیمین پسری پر انرژی و باهوش که گاهی هم بی رحم میشد. در ترم اول، آن ها در کنار تهیونگ، نامجون، هوسوک و یونگی گروهی جدا نشدنی و خاص را تشکیل دادند. اما اواخر ترم دوم، جیمین به قتل رسید. حالا یک ده...