به سمت او آمد تا در را باز کند.
- ولی من... تو گفتی من رو به آپارتمان جونگکوک می رسونی
یونگی طعنه زد
- البته، ولی واقعا باور نکردی که این کار رو می کنم،بیا بیرون قول میدم وقتی داری لباس عوض می کنی نگاه نکنم
جیمین خودش رو عقب کشید و با خشم به او گفت:- میدونم وقتی لباس عوض میکنم نگاه نمیکنی چون کنار تو لباسمو عوض نمیکنم نزدیک آپارتمانت هم نمیشم
مین یونگی با غرور به او نگاه کرد.- و منم تا در بسته بشه نمیپرم روت بیشتر از این ها ادب دارم
جیمین با خشکی جواب داد:
- قابل تصوره
- مطمئنا پسر کوچولوهایی مثل تو قدرت تصور واضحی دارن. اینقدر ترسو نباش،اینکه با من بیای بالا
دوش بگیری و لباس عوض کنی چه آسیبی بهت میرسونه؟این طور که میگفت بی خطر به نظر می آمد ولی چگونه می توانست به مردی با شهرت او اعتماد کند؟
با تردید به او نگاه کرد
- من...من مطمئن نیستم
یونگی به او نگاه نمی کرد
نگاهش به سمت مردی چرخیده بود که با ورود آنها از ساختمان خارج شده بود
-عصر بخير بری
سوییچ ماشین را به سمت او گرفت
- حدود ساعت هشت ونیم دوباره به ماشینم نیاز دارممرد جوان لبخندی زد
- حتما آقای مین
مین یونگی به جیمین نگاه کرد که هنوز از ماشین پیاده نشده بود و یک ابرویش را بالا برد
با لحن آرامی پرسید:
- آماده ای؟
چاره ای نداشت جز اینکه به دنبال او برود،و با ناراحتی این کار را کرد
در حین بالا رفتن با آسانسور عصبانی بود و توجه زیادی به اطراف نداشت فقط متوجه بود آنجا خیلی گران و به وضوح مجلل است
با این حال هنوز دلش میخواست درخواست آن مرد را نپذیرد ولی دوست نداشت در مقابل شخصی دیگر بحث و دعوا راه بیندازد
و یونگی میدانست که آن کار را خواهد کرد
در های آسانسور درست به پنت هاوس باز شد و مین یونگی قدم به ورودی مجلل گذاشت فقط یک لحظه صبر کرد تا جیمین به دنبال او برود بدون صحبت او را به سمت اتاق استراحت برد ضبط را روشن کرد و بعد به سمت جیمین چرخید
صدای موزیک ملایم اتاق را پر کرد و با آهنگهای تندی که آن روزها مد شده بود تضاد داشت
در حقیقت کل اتاق برای راحتی دکور شده بود نه مد روز بودن و بلافاصله علاقه ی جیمین را به خود جلب کرد
یک دسته مبل سه تکه چرم قهوه ای جلوی شومینه دکوری قرار گرفته بود و یک فرش کرمی پرز بلند گرما و راحتی اتاق را بیشتر کرده بود یک میز کشو و آینه دار عتیقه ماهگونی رنگ و یک ضبط اثاث اتاق را کامل می کردند مین یونگی در حال نگاه کردن به او و احساساتی که روی چهره اش نقش میبست بود- این طور مشخصه از خونه ام خوشت امده
جیمین معذب جواب داد:-اینجا...اینجا خیلی خوبه
یونگی زیرکانه حدس زد
- ولی چیزی نبود که انتظارش رو داشتی
- نه نبود
- اگه دکوراسیون مدرن جذبت می کنه باید به خونه جونگکوک و دوستاش بری به نظر من اون مدل دکوراسیون هم زشت و هم راحت نیست
- منم همینطور
یونگی با تعجب پرسید:
- با نظرم موافقی؟
- قطعا، انتظارشو نداشتی مگه نه؟
با صداقت پاسخ داد:
- نه ولی از آدمایی که باعث تعجبم میشن خوشم میاد
لحن صمیمانه صدایش به جیمین یادآوری کرد که به چه دلیلی در خانه اش است
به تندی گفت:- هیچ علاقه ای ندارم بدونم از چه افرادی خوشت میاد و از کدوما خوشت نمیاد کلا دوست ندارم چیزی در موردت بودنم
چشم های سبزش مهربان شده بودند و قول داد:
- تمام سعیم رو میکنم که نظرت رو عوض کنم
_______________________
ووت یادتون نره👇😉
STAI LEGGENDO
intractable (Yoonmin)
Storie d'amoreکاپل : یونمین ، کوکوی ، نامجین ژانر : انگست - امپرگ - هپی اند - au وضعیت : پایان یافته خلاصه: همه دنیا فکر میکنن ما معشوقه همیم اما اون برادر سوپراستار منه. همه چیز از جایی تغییر میکنه که کارگردان مشهور مین یونگی وارد زندگیمون میشه و فکر میکن...