نامزدش با خنده از اتاق خارج شد و با صدای بلند گفت:
- واقعا شرم آوره!
جیمین لبخند زد و گفت:
- من برات خوشحالم جونگکوک تهیونگ کاملا مناسب توئه
جونگکوک به او نگاه کرد و گفت:
- مطمئنی مشکلی با این موضوع نداری؟ واقعا قصد داشتم قبل از اینکه همه چیز رو جدی کنم باهات صحبت کنم ولی خب به نظر میاد قبل از اینکه بتونم باهات صحبت بکنم ازش خواستگاری کردم
جیمین لبخندی زد و سر به سرش گذاشت
- فکر میکنم او کاملا تو رو از پا انداخته
جونگکوک با قیافه ای خجالتی اقرار کرد
- کم و زیاد یهو متوجه شدم که ازش خواستم باهام ازدواج کنه
جیمین او را در آغوش گرفت تازه متوجه شده بود که چقدر تحت تاثیر احساسات قرار گرفتن ساده است ولی در مورد خودش مطمئنا موضوع جذب شدن جنسی بود نه چیز دراماتیکی مانند عشق یک جورهایی آرزو میکرد که عشق بود حداقل این گونه میتوانست عکس العملش نسبت به یونگی را توجیه کند حتی میتوانست آن را بپذیرد
ولی در آن لحظه کاملا گیج شده بود- اگه قراره بری فرودگاه بهتره بری آماده بشی من میرم تو اتاقم تا لباسم رو عوض کنم
- باشه ولی جیمین...
مکث کرد
- تو که واقعا نمیخوای از اینجا بری مگه نه؟
از اینکه ناراحتی را در چشمان او میدید تقریبا احساس گناه کرد
- چرا واقعا قصدشو دارم جونگکوک این به این معنی نیست که من دوست ندارم فقط حس میکنم باید زندگی خودم رو داشته باشم و رو پاهای خودم بایستم
جونگکوک زیرکانه گفت:
- وکی این ایده ها رو توی فکرت انداخته؟
- هیچکس فقط یه چیزی بود که یه نفر بهم گفت
- اون یه نفر چی بهت گفته؟
جیمین با ناراحتی تکانی خورد
- مهم نیســـــت که چی گفته هم اینکه حق
باهاشون بودجونگکوک گفت:
- باهاشون؟
سوال او را ندیده گرفت و گفت
- من یه زندگی منفعل دارم کار نمی کنم چیزی نیست که اصلا باهاش وقت بگذرونم میتونم... خب میتونم مثل تهیونگ مدل بشم
با هیجان ادامه داد
- یا میتونم مثل تو بازیگری رو امتحان کنم یونگی گفت...
ناگهان حرف خود را قطع کرد
جونگکوک ملایم پرسید:-بله؟ یونگی چی گفت؟ فکر کنم اون کسیه که داره این نصیحتها رو بهت میکنه
ESTÁS LEYENDO
intractable (Yoonmin)
Romanceکاپل : یونمین ، کوکوی ، نامجین ژانر : انگست - امپرگ - هپی اند - au وضعیت : پایان یافته خلاصه: همه دنیا فکر میکنن ما معشوقه همیم اما اون برادر سوپراستار منه. همه چیز از جایی تغییر میکنه که کارگردان مشهور مین یونگی وارد زندگیمون میشه و فکر میکن...