نیم ساعت بعد در راه رفتن به خانه جونگکوک بودند یونگی یکی از شلوارهای سفید جونگکوک را به پا کرده بود او از جونگکوک عضلانی تر بود و شلوار کاملاً به تنش چسبیده بود وقتی به خانه ی جونگکوک رسیدند یونگی به سمت او چرخید به خاطر جای تنگ داخل ماشین پایش خیلی به پای جیمین نزدیک بود
- آماده باش که امروز با من بیای فرشته متنفرم از اینکه مجبورت کنم اینجا رو ترک کنی در ضمن به لباسهات هم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دلم نمیخواد هیچ کدوم از این لباسهایی که اینجا داری رو با خودت بیاریچشمان جیمین گشاد شد
- تو که قصد نداری منو تو آپارتمانت بدون لباس نگه داری؟
برای یک لحظه فراموش کرد که اصلاً قرار نیست که با او زندگی کند و فقط حرفهایش باعث شده بود شوکه شود- نه خودم قبل از اینکه فردا بریم آمریکا برات لباس های جدید میخرم بقیه اش هم که میتونیم بعد که برگشتیم سفارش بدیم دلم نمیخواد هیچ چیزی که متعلق به سنت جونگکوک رو با خودت بیاری
- حسادت یونگی؟
با تعجب حرفش را تصدیق کرد و گفت:
- حسادت
خم شد و بوسه نرمی بر لبهای جیمین نشاند و گفت:
- وقتی مال نشدی احساس امنیت نمیکنم حالا برو تو و به جونگکوک بگو که امشب میام تا در مورد فیلم با همدیگه صحبت میکنیم یه چند دقیقه بیشتر طول نمیکشه عزیزم فقط به بحث کوتاه در مورد فیلمبرداری و مکان فیلمبرداریه
بعد لب هایش را آرام بر روی گونه ی جیمین کشید و دوباره بوسه ای بر لبهایش نشاندنفس عمیقی کشید و گفت:
- ممم منتظر امشبم و این بار مست نخواهی بود
جیمین سریع از ماشین پیاده شد تا از فریبندگی لحن صدا و نزدیکی بدن یونگی دور شود با عجله گفت:
- خداحافظ یونگییونگی دستش را بالا آورد و گفت:
- بعدا میبینمت فرشته
و جیمین او را تماشا کرد که از آنجا دور شد
یونگی کاری کرده بود که جیمین تقریباً باور کند قرار است با یکدیگر زندگی کنند ولی این کار را نمیکرد...
جونگکوک به یک دلیل این اجازه رو نمیداد
حداقل امیدوار بود که او این اجازه را ندهد
می دانست خودش به اندازه کافی قوی نیست که به او نه بگوید یونگی فریبکارتر و حقه بازتر از آن بود که جیمین بتواند از پس آن بربیاید_____________________________
شرمنده بابت کوتاه بودنش
ولی این بخش از بوک رو نمیشد حذف کرد و هم نمی شد نذارمشووت یادتون نره 👇😉

VOCÊ ESTÁ LENDO
intractable (Yoonmin)
Romanceکاپل : یونمین ، کوکوی ، نامجین ژانر : انگست - امپرگ - هپی اند - au وضعیت : پایان یافته خلاصه: همه دنیا فکر میکنن ما معشوقه همیم اما اون برادر سوپراستار منه. همه چیز از جایی تغییر میکنه که کارگردان مشهور مین یونگی وارد زندگیمون میشه و فکر میکن...