Part 23

137 26 2
                                    

قبل از اینکه صحبت کند گلویش را صاف نمود و گفت:

- میخواستم برم بشینم که تو خودت رو دخالت دادی

یونگی به او نگاه کرد با اخم گفت:

- اون مرده کی بود؟

بدون اینکه به چشمانش نگاه کند گفت:

- اسمش کریس

- وقت تلف نمیکنی مگه نه؟ جونگکوک در مورد اون چه احساسی داره؟

- جونگکوک ازش خوشش میاد

می توانست حتی از روی لباسش گرمای بدن او را حس کند و این اعصابش را بیشتر خرد میکردآرام دستانش را بر روی شانه اش قرار داده بود و بازوهای یونگی به دور کمرش حلقه شده بودند
یونگی زمزمه کرد:

- پس خوددارتر از منه من اصلا نمیتونم تحمل کنم کسه دیگه بهت دست بزنه

جیمین سعی کرد خود را از او دور کند ولی در آن جمعیت کار آسانی نبود

- لطفا دوباره اینجوری صحبت نکن من چنین
حسی به این موضوع ندارم

یونگی او را بازخواست کرد و گفت:

- و این کریس از اون آدمهاست که اهل ازدواجه؟

- این طور باور دارم

با لحن خشنی گفت:

- من میدونم که این طوره تو با اون ازدواج نمیکنی جیمین تو با هیچکس ازدواج نمیکنی

جیمین این بار توانست خود را از میان بازوهای او بیرون بکشد

- من با هر کسی که دلم بخواد ازدواج میکنم

چشمان یونگی به طرز واضحی اغواکننده بود و لب هايش فقط چند سانتی متر با لبهای او فاصله داشت
به دور و بر نگاه کرد تا کریس را ببیند ولی به نظر می آمد که او ناپدید شده است
جیمین احساس میکرد بدون سد کریس در بینشان نسبت به آن مرد ضعیف شده است
یونگی دوباره آرام او را به میان بازوان خود کشید و به سمت استخر برد ولی آنجا نایستاد بعد از کنار باغچه گذشت و دورتر رفت
بالاخره ایستاد سر و صدای مهمانی از آن فاصله فقط از آن زمزمه ای مبهم بود
با چشمان قهوه ای و به دردسر افتاده اش به یونگی نگاه کرد

- اوه‌جیمین!

آرام سرش را خم کرد و با لبهای شهوت انگیزش گلوی جیمین نوازش کرد و با صدای گرفته ای گفت:

- دلم برات تنگ شده بود

از مهربانی صدایش اعتراضهای جیمین از بین رفت شاید اگر به زور کاری میکرد رفتار متفاوتی از خود نشان می داد ولی نمیتوانست با آن مهربانی مبارزه کند
آرام پرسید:

- واقعا؟

طوری صورت مغرورش را نگاه میکرد که انگار عطش دیدن او را دارد
و واقعا داشت او عطش آن مرد را داشت
آن صورت سخت و بعضی مواقع بدجنس برای جیمین بسیار عزیز بود و برای یک لحظه کریس را فراموش کرد همه را به جز یونگی فراموش کرد
یونگی با تاسف گفت:

- نمیتونی بگی؟ مطمئنم جونگکوک گفته این چند هفته گفته کار کردن با من چقدر سخت بوده

جیمین لبخند آرامی زد

intractable (Yoonmin)Where stories live. Discover now