افراد زیادی به مهمانیشان دعوت نکرده بودند نه افرادی مانند تهیونگ و جونگکوک ولی با این حال افراد زیادی سر و کله اشان پیدا شده بود که بیشترشان دعوت نشده بودند
تنها افرادی که توسط جیمین دعوت شده بودند نامجون و جین بودند و تهیونگ و جونگکوک او با برادرش و تهیونگ در دفتر اسناد رسمی حاضر شده فقط به این خاطر که جونگکوک اصرار کرده بود این مناسب ترین راه برای این کار است
آن روز در حقیقت روز عروسیش بود
تا آن لحظه یک روز عجیب و شبیه رویا بود و هنوز پایان نیافته بود آن شب او به معنی تمام کلمه همسر یونگی میشد و فکرش او را شدیدا به وحشت می انداخت دلیلش هم آن بود که در هفته نامزدیشان یونگی علاقه چندانی به او نشان نداده بود جیمین اول بر این حساب گذاشته بود که شدیداً مشغول
برنامه چیدن برای ازدواجشان هستند ولی حالا چندان مطمئن نبود یونگی امروز حتی با او سردتر هم رفتار کرده بود که باعث میشد برای شب بیشتر احساس اضطراب کند
یونگی به او گفت:- همین الان برو میتونی از اتاقی که برات کنار گذاشته شده تو طبقه اول استفاده کنی
به مادر همسرش لبخند خجالتی زد و گفت:
- ببخشید زیاد طولش نمیدم یونگی
تقریبا با التماس به او نگاه کرده بود دلش میخواست در آن صورت سرسختش کمی محبت نسبت به خودش ببیند و هیچ چیزی پیدا نکرد
- یونگی؟
با بی صبری به او گفت:
- من همینجا منتظرت می ایستم
سریع نگاهش را از چهره بیحس او برداشت
این طوری نبود که فکر میکرد داماد باید رفتار کند و متعجب بود که خودش را در چه دامی انداخته است فکر می کرد که باید تا الان متوجه میشد که او چقدر مستبد است مخصوصاً وقتی بدون اینکه حتی به او چیزی بگوید دوره منشی گری اش را کنسل کرده بود وقتی او را در این مورد بازخواست کرد
یونگی خیلی آرام به او گفت که اصلا قصد ندارد اجازه دهد همسرش کار کند ولی به نظر می آمد حتی آن لحظه هم میلش برای جیمین کم شده است زمانی که اشتیاقش برای داشتن او را نشان میداد حداقل می توانست فکر کند که شانسی برایشان وجود دارد ولی رفتارش در آن لحظه حتی کوچکترین امیدی هم به او نمی داد او حتی ساده ترین علاقه ای نیز بروز نمیداد چمدان کوچکی که چند دست لباس برای عوض کردن در آن بود در اتاق هتلشان قرار داشت
تهیونگ بعد از ضربه کوتاهی به در وارد اتاق شد و گفت:- حالت خوبه جیمین؟
لبخندی لرزان زد که بلافاصله از روی لبش رفت
- فکر میکنی ازدواجمون چطور بود؟
- دوست داشتنی بود جونگکوک توی این مراسم بیشتر از ازدواج خودمون عصبی بود
با دقت به برادر شوهر کوچکش نگاه کرد
- مطمئنی با ازدواج کردن با یونگی کار درستی کردی؟
![](https://img.wattpad.com/cover/366780571-288-k686574.jpg)
ČTEŠ
intractable (Yoonmin)
Romanceکاپل : یونمین ، کوکوی ، نامجین ژانر : انگست - امپرگ - هپی اند - au وضعیت : پایان یافته خلاصه: همه دنیا فکر میکنن ما معشوقه همیم اما اون برادر سوپراستار منه. همه چیز از جایی تغییر میکنه که کارگردان مشهور مین یونگی وارد زندگیمون میشه و فکر میکن...