جیمین با احساس خوب شدن از خواب بیدار شد روتختی تا چانه اش بالا کشیده شده بود
آرام سرش را تکان داد نمی دانست کجاست
و بعد همه چیز را به یاد آورد مهمانی جانگ هوسوک بازگشتن به خانه ی یونگی حتی به طورمبهم به یاد می آورد که روی راحتی نشسته بود صورتش سرخ شد بعد از آن چه اتفاقی افتاده بود؟ چه کار کرده بود؟
مهمتر اینکه کجا بود؟
آن تخت خواب برایش آشنا به نظر نمی آمد در حقیقت حتی آن تخت سایبان داری نبود که یونگی دیروز نشانش داده بود نه آن اتاق دکوری مردانه به رنگهای کرم و سبز
داشت احتمالا اتاق یونگی بود ولی او آنجا چه کار میکرد البته سوال احمقانه ای بود!
برای هر شخصی کاملا مشخص بود که او آنجا چه کار می کند و دیشب در آن اتاق چه اتفاقی افتاده است اوه خدایا نه!
مطمئنا یونگی... ولی مگر توضیح دیگری هم ممکن بود؟! اگر فقط به یاد می آورد و همه چیز اینقدر مبهم نبود
بر روی تخت نشست سعی نمود خود را آرام کرده و بدون وحشت فکر کند کار آسانی نبود مخصوصا وقتی که با نشستن روی تخت فهمید یک پیراهن خواب ابریشمی که برایش بسیار بزرگ بود را بر تن داشت وقتی از روی تخت پایین آمد متوجه شد بلندی پیراهن تقریبا تا زانویش می رسد مشخص بود که آن لباس متعلق به یک مرد بزرگ است یونگی...؟
همان لحظه یونگی وارد اتاق شد
- صبح بخیر فرشته
در یک دستش یک لیوان قهوه و در دست دیگرش بشقابی حاوی چند نان تست که بر روی آن کره مالید شده بود قرار داشت
و همچنین شلواری را به پا داشت که متعلق به همات لباس خوابی بود که جیمین بر تن داشت فقط یک شلوار پوشیده بود همین
یونگی با لبخند به او گفت:
- صبحانه ات...
جیمین نگاهش را از او گرفت از عکس العمل بدنش به دیدن سینه ی عضلانی یونگی شرمنده شده بود و ناگهان احساس کرد که به سختی نفس میکشد
- من نمیخوام
یونگی چانه اش را گرفت و با سرگرمی لبخند زد و متلک
انداخت
- مشکل چیه جی۵؟ دیشب که اینجوری اخمالو نبودی
جیمین با عصبانیت گفت:
- دیشب تو منو فریب دادی اجازه دادی من مست بشم تا نتونم درست فکر کنم و بعد تو...
از خجالت نتوانست حرفش را تمام کند
دیمین یک ابرویش را بالا برد.
- و بعد من چی؟
به او چشم غره رفت و با بی صبری پاسخ داد:
- نمیدونم بعدش چیکار کردی ولی مطمئنم فقط همین جوری منو روی تخت خودت نخوابوندی و بعد نرفتی به جای دیگه بخوابی
یونگی با موافقت سر تکان داد
- حق با توئه
جیمین نگاه او را دنبال کرد که به سمت تخت در هم ریخته چرخیده بود
- هر دومون روی اون تخت خوابیدیم
اوه نه یک دست خود را بر روی صورت سرخ شده اش قرار داد نمیتوانست به یونگی نگاه کند
- اوه بله و تو میتونی جری ساندرز رو برای مست شدنت مقصر بودنی مارتینی و لیمونادت با ودکا ترکیب شده بودن این یه کلک مهمونی خیلی معروف جریه خیلی سریع بیهوش شدی
جیمین با گیجی به او نگاه کرد
ВЫ ЧИТАЕТЕ
intractable (Yoonmin)
Любовные романыکاپل : یونمین ، کوکوی ، نامجین ژانر : انگست - امپرگ - هپی اند - au وضعیت : پایان یافته خلاصه: همه دنیا فکر میکنن ما معشوقه همیم اما اون برادر سوپراستار منه. همه چیز از جایی تغییر میکنه که کارگردان مشهور مین یونگی وارد زندگیمون میشه و فکر میکن...
