ꮅꭿᖇꮏ 31 📃💗💍

246 39 143
                                    

از دید جیمین 

تهیونگ من پشت سرش میکشید منم کنجکاو به اطرافم نگاه میکردم

جیمین: چرا این وقت شب اومدیم ساحل...اوه!!!

تهیونگ: نظرت چیه؟

جیمین: ا.اینجا خیلی خوشگله!!

شکه به الاچیق زیبایی که روی دریا تزیین شده بود خیره شدم

شکه به الاچیق زیبایی که روی دریا تزیین شده بود خیره شدم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ: قراره دو شب اینجا بگذرونیم

لبخند عمیق زدم و ایندفعه من پشت سرم کشیدمش ، هیجان زده وارد الاچیق شدم به تزیینات زیباش نگاهی انداختم

جیمین: کی اینجارو آماده کردی!؟

تهیونگ از جیبش یک کاغذ در اورد

تهیونگ: لیست علاقه‌مندی هات دیشب پیدا کردم

شکه نگاهش کردم کاغذ جلوی چشمام تکون داد

جیمین: یاااا تو نباید بدون اجازه من میخوندیش!!

خندید کاغذ باز کرد

تهیونگ: بلاخره که باید به من میدادیش!! خب لیست کارهات خیلی زیادن ولی ما تقریبا نصفشون ناخودآگاه انجام دادیم!!

برگه از دستش کشیدم شونه‌هاش بالا انداخت

تهیونگ: من حفظش کردم

جیمین: جدی!؟

دستم گرفت و کشید سمت پشت الاچیق ، میز تزیین شده دیدم لبخند زدم تهیونگ سمت صندلی رفت عقب کشیدش

دستم گرفت و کشید سمت پشت الاچیق ، میز تزیین شده دیدم لبخند زدم تهیونگ سمت صندلی رفت عقب کشیدش

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تهیونگ: یک فضای آروم ، رمانتیک و دونفره

به من اشاره کرد جلو رفتم روی صندلی نشستم و خودشم رو به روم نشست ، به صدای موج‌های آروم دریا گوش دادم

💍Mꮛlꮂꮻᖇꮂꭶm💍 Where stories live. Discover now