از دید تهیونگ
شیشه عطر جدید برداشتم و روی مچ دستم تستش کردم
مرد: این عطر کاملا طبیعی از گل بابونه گرفته شده طبع گرم و خشک داره اما شیرینه ، یادآور روزهای شاد و خاطرات دلنشین ، باعث حس آرامش میشه و اضطراب و افسردگی رو کاهش میده بابونه به درمان بی خوابی ، بالا بردن روحیه ، تمرکز و آرامش کمک میکنه.
عطر روی مچ دستم عمیق بو کشیدم
تهیونگ: خوبه ، برای طراحی شیشهاش با گروه دیزاین.....
در اتاقم بدون اطلاع باز شد برگشتم و جیمین عصبی دیدم ، منشیم خانم لی پشت سرش اومد داخل
خانم لی: ببخشید رییس نتونستم جلوشون بگیرم
ابروم بالا انداختم و شیشه عطر به دست صاحب کارگاه دادم
تهیونگ: همسرم برای ورود به اتاقم نیاز به اجازه نداره ، ادامهی صحبتمون باشه برای بعد
مرد: بله
هردوشون از اتاق خارج شدن من و جیمین تنها گذاشتن ، دست به سینه به میزم تکیه زدم
تهیونگ: خوشحالم میبینمت عزیزم!
با قدم های بلند نزدیکم شد
جیمین: تهیونگ داری خستم میکنی
خندیدم و چشمک زدم
تهیونگ: میدونم! استعداد خاصی تو این کار دارم درسته!؟
جیمین: چرا تو دادگاه حاضر نشدی؟
تهیونگ: دوست نداشتم!
جیمین: لجبازی بذار کنار بودن من چیزی عوض نمیکنه
دستم پشت کمرش بردم و به خودم نزدیکش کردم
تهیونگ: کی گفته؟ بودنت میتونه یکی از بهترین دارایی های مهم زندگیم باشه
دستش روی سینهام گذاشت و سعی کرد خودش ازم جدا کنه
جیمین: قبلا که داراییهات پول بودن! نمیتونم درکت کنم! ولم کن
تهیونگ: قبلا احمق بودم ، نمیخوام!
دستش عصبی کوبید روی سینم
جیمین: تو هیچوقت بهم اهمیت نمیدادی حالا چیشده!؟
لبخند زدم دستم رو گونهاش کشیدم
تهیونگ: چون وقتی اومدی نفهمیدم کی اومد حالا که میخوای بری میفهمم کی هستی
از حرکت ایستاد به چشمام خیره شد ، در اتاقم با چند تقه باز شد سرم چرخوندم ، نامجون به همراه یک مرد اومدن داخل و با دیدن ما متعجب ایستادن ، جیمین هلم داد عقب بی صدا خندیدم
نامجون: امم خب از اونجایی که موکل من در دادگاه حضور پیدا نکردن این آقا از طرف دادگاه خانواده برای رسیدگی به دادخواست طلاقتون اومدن!
CZYTASZ
💍Mꮛlꮂꮻᖇꮂꭶm💍
Fanfiction💗meliorism💗 💗بهبودی💗 💍✨💍✨💍✨💍✨💍✨💍✨💍✨💍 ...: حواسش هست همه حالشون خوب باشه ، اما دریغ از قبول ذرهای کمک برای خودش! لبخند غمگین زد کمی از قهوهاش نوشید ...: شاید باید بدون گفتن چیزی بهش کمک کنیم. *************************** ...: مطمعنم تا...