از دید جیمین
استرس و هیجان باهم داشتم ، یک گوشه ایستاده به دکترا خیره بودم جین هم از استرس دستاش بهم فشار میداد و طول اتاق متر میکرد ، در اتاق با ضرب باز شد هردومون سرمون چرخوندم عمه دایی و پدربزرگ اومدن داخل
بینا: حقیقت داره؟!
لبخند زدم عمه چشماش خیس شد و خواست نزدیک تهیونگ بشه جین جلوش گرفت
جین: صبر کن مامان دارن معاینهاش میکنن
عمه بیقرار به تهیونگ خیره شد ، دایی و پدربزرگ کنارم ایستادن
دکتر: تهیونگ ازت میخوام دستات بیاری بالا
هر کدوم از دکترا دستاشون زیر دست تهیونگ نگه داشتن و کمی بالا اوردن ، مشتاق بهشون خیره بودیم که تهیونگ آروم دستاش حرکت داد ، عمه و جین کوتاه جیغ کشیدن همدیگه بغل کردن ، شکه خندیدم و نگاهی به دایی انداختم که نفسش آسوده بیرون داد سرش به دیوار تکیه زد برگشتم سمت پدربزرگ لبخند ارومی زد روی مبل نشست
دکتر: خوبه میتونین دستاتون بیارید پایین
تهیونگ دستش با کمک دکترا پایین اورد ، کمی پاهاش حرکت دادن
دکتر: آهسته پاهات حرکت بده
دکترا پاهاش بالا نگه داشتن و تهیونگ با کمکشون یکی یکی پاهاش اروم به داخل جمع کرد
دکتر: عالیه ، پاهات صاف کن
پاهاش صاف کرد با کمک دکترا روی تخت گذاشت ، دکتر تخت تهیونگ کمی بالا اورد و دستش روی گردنش گذاشت به چپ و راست حرکتش داد
دکتر: سعی کن گردنت حرکت بدی
دکتر دستش برداشت تهیونگ آروم گردنش به چپ و راست حرکت داد
دکتر: عالیه ، تهیونگ میتونی باهام صحبت کنی؟
تهیونگ سرش چرخوند سمت دکتر و لباش از هم فاصله داد
تهیونگ: ب.بله
صداش کمی از حالت عادی خشدارتر شده بود اما باعث شد جین و عمه از شدت خوشحالی اشک بریزن و منم همراهیشون کنم ، دکترا برگشتن سمتمون لبخند زدن
دکتر: تبریک میگم ، حال ایشون رو به بهبودیه
سئونگ: ممنونم
دکتر: ما کاری نکردیم انگیزه خودشون بوده
باکهیون: ازتون میخوام تا زمانی تهیونگ کامل روی پاهاش واینستاده به هیچکس چیزی نگید و اینکه طول درمانش تو عمارت ادامه میدیم
پدربزرگ جدی نگاهشون کرد دکترا تعظیم کردن
دکتر: متوجه شدیم ، با اجازه
پدربزرگ سرش تکون داد هردوشون از اتاق خارج شدن ، عمه با تردید نزدیک تهیونگ شد
بینا: پ.پسرم حالت خوبه؟
ESTÁS LEYENDO
💍Mꮛlꮂꮻᖇꮂꭶm💍
Fanfic💗meliorism💗 💗بهبودی💗 💍✨💍✨💍✨💍✨💍✨💍✨💍✨💍 ...: حواسش هست همه حالشون خوب باشه ، اما دریغ از قبول ذرهای کمک برای خودش! لبخند غمگین زد کمی از قهوهاش نوشید ...: شاید باید بدون گفتن چیزی بهش کمک کنیم. *************************** ...: مطمعنم تا...