●part12●

34 7 0
                                    

[کاور ، ووت و کامنت یادت نره نازنازی :>]

. . .

خیلی وقت بود بیدار شده بود ولی حال نداشت بلند شه و بشینه...
سر این موضوع حدود 10000 بار به چپ و راست حالتشو تغییر داد تا شاید دوباره خوابش ببره...

تا ساعت 6 صبح بیدار بود و بعدش تازه خوابش برده بود . الانم که ساعت 5 عصر بود و 2 ساعت بود که چشاش باز بود...

از دیشب هیجان زده بود...
هک کردن اطلاعات خانواده ی کیم؟‌‌...
خیلی براش کار هیجان انگیز و جدیدی بود.تاحالا هک کرده بود ولی نه انقدر عظیم و ریسک دار...
بلند شد و با همون موهای به هم ریخته رفت سمت در اتاقش و از اتاق خارج شد...
چشاش درست و حسابی نمیدید و اصلا نفهمید یه جی جلوش ایستاده و باهاش برخورد کرد...

_ آهای . حواست کجاس یونگی؟ مَستی؟

چشاشد محکم مالید و چشماشو بالا اورد تا بتونه چشم های دخترو ببینه . دختر داشت میرفت پایین تا قهوه ی عصرشو بخوره ...
خلاصه باهم رفتن پایین و توی سالن نشستن. چشمای جفتشون داشت بسته میشد...
بدجور خواب آلود بودن . ولی یونگی به خاطر نخوابیدن خوابش میومد و یه جی به خاطر کار زیاد ...
خدمتکار براشون یه قهوه ی دابل اورد و از اتاق خارج شد ...

_ آخیش بهتر شد. الان خیلی بهترم ...

یونگی هم سرشو به نشانه ی تایید بالا و پایین برد ولی مشخص بود حواسش جای دیگست . مدام با قاشقش بازی میکرد و قلپ های قهوه ای که میخورد خیلی کم بودن . برخلاف روز های دیگه یه جی اینبار اول قهوشو تموم کرد . اینم در حالی بود که یونگی هنوز نصف قهوش مونده بود...

_ آهای . یونگی کجایی؟ * بشکن زدن

پسر سرشو بالا اورد و به چشمای دختر خیره شد و سریع خودشو جمع کرد :
من؟ من چیزیم نیست فقط دیشب دیر خوابیدم .

_ دقیقا . تو امکان نداره دیر تر از 10 بخوابی . الانم که ساعت 5 عصره و تو تازه پا شدی ... دیروز که با jk میحرفیدی صداتو شنیدم . بعد از تماس هم تا 4,5 ساعت صدای دکمه های کیبوردت رو میشنیدم .
خب؟

نمیتونست بهش دروغ بگه . در هر صورت یه جی هم جزو خانواده ی جئون بود . حتی اگر یونگی حرفی بهش نمیزد اون با یه بشکن میتونست تمام اطلاعات تماس بونگی رو بفهمه... :

خب راستش کوک داره عحیب رفتار میکنه. دیروز عصر بهم زنگ زد و ازم یه درخاست عجیب کرد...

_ خب؟

+ ... اطلاعات شخصی خانواده ی کیم مربوط به 8 سال گذشته رو میخاست ...

دختر چشاش گِرد شد ...
اطلاعات شخصی ؟ اونم از خانواده ی کیم ؟ اونم برای دقیقا 8 سال پیش؟ جالبه....

روشو به سمت یونگی برگردوند : خب؟ 8 سال پیش ... چه چیزی توی خانواده ی کیم مربوط به 8 سال پیش میشه ؟ یالا ... میدونم قبلا یه سری تحقیق انجام دادی...

SynodicNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ