عشق مثل یه بازی بی رحمانه میمونه...بازی ای که ممکنه ارزش مبارزه رو داشته باشه.
اما بعضی وقتا فقط میشکنه و میسوزونه و تموم میشه.
دلم میخواد تا آخر دنیا به آسمون شب هنگام و ستاره های چشمک زنش خیره شم،تو افکارم غرق شم و به آهنگ غمگینی که افتاده سر زبونم گوش بدم.
عشق از من یه آدم جدید ساخت،کسی که حتی نمیتونستم وجودش رو باور کنم و همش از خودم میپرسیدم "این واقعا منم؟ چه بلایی سرم اومده؟"
اما عشق خیلی یهویی تر از این حرفا بود.وقتی با خودم خلوت کرده بودم و از قهوه ام لذت میبردم و گفت و گوی یه نفره ام رو با خدا ادامه میدادم اومد و منو تو سرزمین عجایب خودش غرق کرد.
سرزمین عجایبی که من آلیسش بودم و چانیول کلاه دوزش...
غرق نور چشم هاش شدم،گرفتار مرز لب هاش شدم،مجنون گرمای دستاش شدم و اونجا بود که فهمیدم شاید زندگی هنوز قشنگی های خودشو داره...هنوز ارزش جنگیدن داره.
دیشب صدای ضربان قلبم رو به وضوح شنیدم.صداش مثل قدم های پرسروصدا بود.اگه تو یه فیلم بودیم الان اینجا بودی و من میتونستم بین بازوهات باشم اما قرار نیست به همین زودی گاردم رو پایین بیارم.
از اعتماد کردن،از رها شدن میترسم.از اینکه به بقیه تکیه کنم و بعد روی زمین سرد تنها رها شم خسته شدم اما تو نباید مثل بقیه باشی.
به شبی که گفتی "همه چیز قراره عوض شه اما نه برای من و تو" فکر میکنم...
"من و تویی" که ازش حرف زدی تا کی قراره باقی بمونه؟اگه با اشکای من و رفتن تو پاک بشه چی؟ولی من که چیزی برای از دست دادن ندارم!
اگه اون بیرونی،اگه یه جایی همین اطرافی من همیشه منتظرت میمونم.
فقط میخوام یه جایی برم که تو هم باشی.فقط میخوام وقتی آفتاب مستقیم به صورتم میزنه و میخواد از رخت خواب بلندم کنه گرمای وجود تورو حس کنم نه جای خالی سرد...
برگرد پیشم...همه چی رو بسپار دست من و باهام بیا...
VOCÊ ESTÁ LENDO
A Night At The Opera ༉
Romance🌑𝑨 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕 𝑨𝒕 𝑻𝒉𝒆 𝑶𝒑𝒆𝒓𝒂 🌒𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 • 𝑫𝒓𝒂𝒎 • 𝑺𝒎𝒖𝒕 • 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕 🌓𝑪𝒉𝒂𝒏𝒃𝒂𝒆𝒌 🌔𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑳𝒖𝒏𝒂 {delluna1485} Ongoing ~__________🎆🌠__________~ °چی میشه اگه آدمی مثل بکهیون بفهمه طناب آرزو ها و...