Part 11(+18)

6.7K 226 89
                                    

* سلام . قبل از اینکه این پارت رو بخونین باید بگم که +18 تشریف داره ! و اینکه یکم طولانی تر از پارت های قبلیه پس کامنت های بین پاراگرافی یادتون نره !*

》SerVanT《

د‌.ا.ن دنی

جلوی آینه رفتم و به لکه ی قرمز روی لباس نگاه کردم و پوف کشیدم.دستمو بردم سمت زیپ لباس تا درش بیارم ولی یادم افتاد که تو اتاق لیام لباسی نیست که من بتونم بپوشم زیپم تا نصفه باز بود و سعی داشتم دوباره اونو بالا بکشم که با صداش عضلاتم از کار افتادن و خشکم زد.

"بهت درمورد نیومدن به اتاقم اخطار داده بودم"
به سمت لیام برگشتم به کمد تکیه کرده بود و داشت با نگاهش منو میخورد! همینطور که جلوتر میومد ادامه داد:"سری پیش شانس آوردی ولی این دفعه حتما تنبیه میشی "
خواستم برم عقب تر که لیام خیلی جدی گفت:"اگه از جات تکون بخوری اخراجت میکنم"

سرجام قفل شدم. الانشم کلی بهش بدهکارم؛ صاحب خونه ام هم مطمعنا تا الان کل اثاثیه امو ریخته تو خیابون.

اومد جلو تر و پشت سرم قرار گرفت جوری که میتونستم تو آینه ببینمش.موهامو با دستش از گردنم کنار زد و شروع کرد به بوسیدن و گاز گرفتن گردنم.منم آه میکشیدم و جیغ میزدم ولی اصلا براش مهم نبود.دستشو گذاشت روی شکمم و منو از پشت به خودش چسبوند یه گاز دیگه از گردنم گرفت و سرشو عقب کشید به جایی از گردنم که از الان شروع کرده بود به کبود شدن نگاه کرد.

میتونستم نیشخندشو از آینه ببینم .دستشو سمت زیپ لباسم برد.
دنی:"خواهش میکنم آقای پین اینکارو نکنین"
با التماس گفتم. تو آینه بهم نگاه کرد و گفت:"تو آینه به خودت نگاه کن و صداتو ببر و سعی کن از تنبیهت لذت ببری."

تو آینه به خودم و لیام نگاه کردم.چشمام پر اشک شده بود و کم مونده بود گریه کنم.لیام زیپ لباسمو گرفت و کشید پایین بعد لباسمو از تنم دراورد و کنار تخت روی زمین انداخت.دستمو گرفت و کشید و منو روی تخت پرت کرد و اومد روم شروع کرد به بوسیدن لبهام چون می ترسیدم عصبانیش کنم,همراهیش کردم.رفت پایین تر و زبونشو بالای سینه هام کشید.

دستشو برد زیر کمرم و بلندم کرد با دست دیگه اش سوتینمو از پشت باز کرد و درش آورد و به سینه هام نگاه کرد بعد اومد بالا تر و کنار گوشم و آروم گفت:"این قراره بهترین تنبیه عمرت باشه"
بعد رفت سراغ سینه هام و شروع کرد به بوسیدن و مالوندنشون ؛یکی از سینه هامو کرد تو دهنش و لیس زد بعد نوکشو گاز گرفت که باعث شد جیغ بکشم.

از روم بلند شد فکر کردم دیگه راحت شدم ولی وقتی دیدم داره لباساشو درمیاره فهمیدم که هنوز دست بردار نیست.بلوزشو درآورد و دستشو برد سمت زیپ شلوارش بازش کرد و درش آورد.بدنش واقعا بی نقصه.بهم اشاره کرد که برم جلو. گوشه ی تخت نشست و مجبورم کرد جلوش زانو بزنم. میدونستم چی میخواد و مجبور بودم انجامش بدم دستمو بردم سمت باکسرش و درش آوردم .
"زود باش!"

با حالت دستوری گفت سر دیکشو که سیخ کرده بود گذاشتم تو دهنم و شروع کردم براش ساک زدن .موهامم تو مشتش گرفت و سرمو جلو عقب میبرد حالم داشت به هم میخورد که سرمو عقب کشید و منو دوباره انداخت روی تخت.

"بد نبود .حالا میرسیم به بخش اصلی تنبیه یه دختر بد"
با حالت تمسخر گفت. با چشای پر از اشکم حرکاتشو نگاه میکردم. رفت پایین تر و شرتمو کشید پایین پاهامو از هم باز کرد و با زانوهاش نگهشون داشت دستشو برد وسط پام و تکون داد .چشمامو بستم و آه کشیدم.

انگشتو کرد داخل و باعث شد جیغ بکشم.کم کم تعداد انگشتاشو بیشتر کرد من جیغ میکشیدم و ملافه رو چنگ مینداختم . انگشتاشو بیرون اورد.
"چشماتو باز کن"
دستور داد.چشمامو باز کردم و نگاهش کردم .دیکشو گرفت و گفت:آماده ای؟
این اولین بارمه و به این بزرگی؟
سریع گفتم:"نه.خواهش میکنم لیام."
لیام:"خوبه!"
گفت و سریع دیکشو تا ته واردم کرد محکم جیغ کشیدم و ملافه رو محکم تر چنگ زدم.میتونستم گرمای خون رو روی رون هام احساس کنم.

شروع کرد خودشو تکون دادن درد شدیدی داشتم. قبل از اینکه به اوج برسم و بیام خودشو بیرون کشید و منو با دستاش گرفت و برگردوند دیگه جونی برام نمونده بود اینبار از پشت خودشو واردم کرد دوباره جیغ کشیدم ولی چون دیگه توانشو نداشتم جیغم خفه بود.

موهامو تو دستش گرفته بود و خودشو تند تند تکون میداد. یکم که گذشت، کشید بیرون و منو برگردوند خودشو رو شکمم خالی کرد و لبش رو روی لبم گذاشت و بوسید. بعد کنارم روی تخت دراز کشید .

چند دقیقه تو همون حالت موندیم و غیر از صدای ناله های من که به خاطر درد شدید پاهام و کمرم بود هیچ صدای دیگه ای نمیومد.الان قرار بود چی بشه؟ اون باکرگیمو ازم گرفت و منو مال خودش کرد؟یا این فقط یه خوش گذرونی یه شبه برای یه ارباب پولدار بود؟ تو این فکرا بودم که لیام از جاش بلند شد و با بی تفاوتی گفت:"من میرم یه دوش بگیرم و تو اتاق مهمان بخوابم اینجا رو خوب تمیز کن میتونی از حموم اتاقم استفاده کنی"
کمی از جام بلند شدم و با ناله گفتم:"ولی آخه من درد دارم"

درحالی که لباس بلندی رو دور خودش میپیچید با تمسخر گفت:"تو پیش خودت چی فرض کردی؟شب اول عروسیمونه؟میخوای فردا صبح صبحانت رو آماده کنم و بیارم رو تخت بخوری؟پاشو خودتو تکون بده واسه همینه که اسمشو میزارم تنبیه.زودباش!"

پیش خودم فکر کردم'چطور میتونه انقدر بی رحم باشه.'
به زور بلند شدم و رفتم حموم . زیر دوش وایستادم و خودمو خوب شستم.

د.ا.ن لیام

شاید بهتر بود میذاشتم امشبو استراحت کنه چون همین دو دیقه پیش بود که باکرگیشو گرفتم و اونو مال خودم کردم. بعد از دوش گرفتنم تصمیم گرفتم کمکش کنم. برگشتم داخل اتاق و ملافه رو از روی تخت جمع کردم و داخل یه نایلون سیاه گذاشتم تا فردا موقع رفتن به استودیو بندازمش بیرون و یه ملافه ی جدید برداشتم و پهن کردم.

____________________________________
سلام دوباره

اینم پارت جدید ! دیر گذاشتم ولی طولانیه !

خب ! نظراتتون رو درباره ی این پارت بهم بگین !

لیام بیش از حد عوضی بازی درمیاره؟

به نظرتون دنی لیام رو دوست داره؟

برای پارت بعد ۲۰ تا ☆ و ۱۰ تا کامنت میخوام !

All the loveXx
B.H

SerVanT (+18)Where stories live. Discover now