Part 22

3.9K 210 147
                                    

》SerVanT《

د.ا‌ن دنی

همونطور داشتم تو استودیو دنبالش میکردم و حرفای تهدید آمیز میزدم. خیلی فرز بود و نمیتونستم بگیرمش‌.
"اگه بگیرمت با دستای خودم خفت میکنم"
داد زدم.

"نه ! نمیتونی! عاشقمی"
خندید و سرعتش رو بیشتر کرد.

یهو پای لیام گیر کرد به سیم دوربینها و محکم زمین خورد. منم که سرعتم زیاد بود نتونستم خودم رو کنترل کنم و افتادم روش.

تو چشمام نگاه کرد و با شیطنت چشمک زد. با مشت زدم به سینش و جیغ کشیدم.

" لیام خیلی بدی!"

صدلی قهقهه های نایل تو سالن میپیچید. بعدا به حساب اون هم میرسم ولی الان نوبت لیامه.

دوباره خواستم بزنمش که دستامو گرفت و منو کشید سمت خودش و لباش رو به لبهام چسبوند. یه بوسه ی سریع و کوتاه. بعد زود سرش رو عقب برد. از نارضایتی ناله کردم. بیشتر میخواستم.

صورتم رو جلو بردم تا دوباره ببوسمش ولی دستش رو روی دهنم گذاشت و نیشخند زد.
"هی! تند نرو! بلند شو!"
خیلی خونسرد گفت.

از روش بلند شدم و اخم کردم.

"افرین دختر خوب"
درحالی که تی شرتش رو مرتب میکرد زمزمه کرد.

"تو حق نداشتی کاری کنی به جای من النا رو بیارن. چطور تونستی استیو رو راضی کنی؟"
با نارضایتی غر زدم.

از جاش بلند شد و دستی به موهاش کشید. خیلی ریلکس جواب داد: "خوب هر کس یه قیمتی داره"

با صدای خنده ای برگشتم سمت نایل . دوباره خندش گرفته بود ولی سعی داشت خودشو کنترل کنه.

"حساب تو رو هم میرسم نایل."
تهدیدش کردم.

دستاشو به نشانه ی تسلیم بالا برد و خندید.

"بیاین بریم"
با حرص گفتم و سمت در رفتم. لیام و نایل مثل دوتا پسر بچه ی حرف گوش کن دنبالم افتادند و از استودیو بیرون رفتیم.

جلوی در خونه ی نایل که رسیدیم, نایل در رو باز کرد و من با عصبانیت رفتم داخل و کیفم رو روی مبل پرت کردم.

لیام و نایل از ترس جلوی در خشکشون زده بود. واقعا از دست هر دوتاشون هم ناراحت و هم عصبانی بودم . اونا و مخصوصا لیام حق انجام چنین کاری رو نداشتند.

زین درحالی که داشت موهاشو مرتب میکرد از پله ها اومد پایین.

"سلام! چی شده؟ "
با حالت تعجب پرسید.

سوال مسخره ای درمورد اینکه زین از کجا پیداش شد رو کنار زدم و جواب زین رو دادم.
"دو نفر لازمه که ادب بشن"
گفتم و به لیام و نایل که دم در ایستاده بودند اشاره کردم.

SerVanT (+18)Where stories live. Discover now