Part 17

3.3K 176 56
                                    

》SerVanT《

د.ا.ن دنی

فهمیدم منظورش چیه ولی به روی خودم نیاوردم.با شیطنت نگاهش کردم و گفتم:"فقط میدونم موقعی که اخم میکنی جذاب تر میشی"
به چشماش زل زدم و لب پایینمو گاز گرفتم.

دستشو گذاشت روی لپ هام و فشار داد جوری که لب هام بیان جلوتر.
لیام:"هیچ کس غیر از من حق نداره گازشون بگیره,حتی خودت!"
گفت و لباشو گذاشت رو لبام.کمرم رو گرفت و به خودش نزدیک ترم کرد.چند ثانیه بعد لب پایینمو گاز گرفت و سرشو عقب کشید.

دستمو رو لب پایینم کشیدم و با اخم به لیام نگاه کردم.
دنی:" لیام هر بار مجبور نیستی گاز بگیری دردم میاد!"
لبخند زد و لپمو کشید و گفت:"ولی من دوست دارم انجامش بدم"

بعد برگشت و به سمت پله ها رفت وسط راه ایستاد و بدون اینکه برگرده سمتم گفت:"فکر کنم انقدر اونجا خوردیم که برای شام اشتها نداشته باشیم. من دارم میرم اتاقم لباس خوابت رو بپوش و بیا... و برام اب هم بیار."

خواستم بگم که تا وقتی که تو آشپزخونه است میتونه خودش اب بخوره ولی بدون اینکه منتظر جوابم باشه راهشو کشید و رفت اتاقش.همونطور که داشتم اداشو درمیاوردم و دهن کجی میکردم رفتم سمت اتاقم و لباس هامو درآوردم و لباس خواب سفیدم رو پوشیدم.

آرایشم رو پاک کردم و دندون هامو مسواک زدم. رفتم و از آشپزخونه یه لیوان رو پر از آب کردم و توی سینی گذاشتم ,سینی رو برداشتم و از پله ها بالا رفتم. در نیمه باز بود .

چون سینی دستم بود بدون اینکه در بزنم با پام در رو باز کردم و با دیدن لیام که بدون تی شرت و فقط با شلوارک روی تخت دراز کشیده کم مونده بود سینی از دستم بیافته. با دیدن اینکه به عضلاتش زل زدم نیشخند زد.

سعی کردم نگاهمو ازش بگیرم.سینی رو روی میز کنار تخت گذاشتم. دستشو دراز کرد تا لیوان رو بهش بدم.حتی زحمت نمیکشه یکم تکون بخوره.لیوان رو دادم بهش.گرفت و نصفش رو خورد

"باید تو کابینت پاپ کرن باشه. اینا رو(با اشاره به لیوان آب و سینی)ببر پایین و کمی پاپ کرن بیار. سر راهتم اون کنترل تلویزیون رو از روی میز بده."

همینطور دستوراتش رو ردیف کرد.خودمم نمیدونم خدمتکارشم یا دوست دخترش! سینی رو برداشتم و به سمت میز رفتم کنترل رو برداشتم و پرت کردم روش و از اتاق بیرون اومدم .

صداشو شنیدم که داد میزد:"این وحشی بازیا چیه دنی؟چرا خشونت؟"
خندم گرفت. رفتم و طبق گفتش پاپ کرن ها رو تو یه کاسه ریختم و برگشتم پیش لیام. دیدم یه فیلم گذاشته و منتظره منه. اشاره کرد که برم پیشش دراز بکشم.

رفتم رو تخت و کاسه ی پاپ کرن رو دادم دستش. با دست دیگش منو گرفت و کشید سمت خودش. سرم رو روی بازوی دستش گذاشتم.فیلم رو پلی کرد. اصلا نفهمیدم فیلم درباره ی چی بود چون فقط به لیام نگاه میکردم. فیلم تموم شد و لیام تلویزیون رو خاموش کرد.شروع کرد به حرف زدن.اروم اروم چشمامو بستم و به حرفاش گوش دادم.

SerVanT (+18)Where stories live. Discover now