Chapter 6

408 58 2
                                    

همونطور که به سمت پایین میرفتیم زیپ شلوارم و بالا کشیدم.

-میشه آروم تر.

برگشت سمتم.

-چی؟

-آروم تر راه برو.

-آها.من دارم آروم راه میرم.

-پس قدماتو کوتاه تر بردار!

یه نگاه به سرتا پام کرد.

-یادم نبود قدت کوتاه تره و وزنت بیشتر.

-خب حالا که بادت اومد آروم تر برو.

دستشو گذاشت زیر چونش و سرشو خم کرد و یکم اخم بهد زول زد تو چشام.

-میخوای بغلت کنم؟

چی بغلم کنه؟همش 4تا پاره استخونه میشکنه!

-نه...نه،من منظورم این نبود.من خودم میتونم راه بیام.

-چرا انگار باید بغلت کنم.

بعد چونشو دستمو با هم ول کرد و پشتشو بهم کرد

-بیا بالا.

یه قدم رفتم عقب.

-نه من خودم...

با اخم برگشت سمتم

-میگم بیا بالا نیل.

دست به سینه وایستادم

-اسم من نایل نه نیل.

-ولی نیل باحال تره.

بعد خندید و چال گونش رفت تو.

-حالا میای بیریم؟

-اگه بذاری خودم بیام.

شونشو انداخت بالا و به سمت طبقه پایین رفت.
منم دنبالش راه افتادم.
رفت سمت یه قفسه که پر از دیویدی های مختلف بود،چندتاشونو آورد بیرون و گذاشت رو میز رو به روم.

-انتخاب کن.

زیر لب اسماشونو خوندم.

- Dark Shadows,Sweeney Todd,The ring,
Now You See Me 1,Sinister 1, Sinister 2

نشست روبه روم جلوی میز و ابروهاشو انداخت بالا

-کدوم؟
و بعد بی صدا خندید و ادامه داد
-من همشو دیدم.انتخاب کن.

بهش نگاه کردم

-همشون ترسناکن؟

اومد سمتم به لبخند که هی داشت بزرگتر میشد.

-نه،میترسی؟

رفتم عقب سر اونم حل دادم به سمت مخالف

-نه،نمی ترسم ولی میتونیم فیلم درام ببینیم.

شونه هاشو انداخت بالا و بلند شد

-دوست ندارم،حالا یا یکی شو انتخاب کن یا خودم انتخاب میکنم.

منم بدون هیچ توجهی گفتم

-نمی دونم هر کدومو دوست داری خودت انتخاب کن.

اونم بهم نگاه کرد و یه لبخند مرموز زد و یکی از فیلها رو برداشت و دیدم که The ringدیگه روی میز نیست.

گذاشتش توی دستگاه و پرده ها رو کشید و چراغ هارم خاموش کرد.
از بچگی از دیدن فیلم ترسناک وحشت میکردم

Mystery Of His Eyes (Narry)Место, где живут истории. Откройте их для себя