Chapter 14

392 65 12
                                    

توی افکارم غرق شده بودم که در ناگهانی به صدا در اومد و باعث شد از افکارم فاصله بگیرم،یکی پشت در بود و با شدت به در میکوبید،به سرعت از جام بلند شدم و به سمت در رفتم،درو باز کردم و با دوتا چشم سبز روبه رو شدم یه دختر با موهای بلند ،با دیدن حالش به سرعت از جلوی راهش کنار رفتم و اونم بدون هیچ توجهی به سمت دستشویی رفت و هرچی که خورده بود رو بالا آورد. موهاش کنار صورتش بود و هرچقدر که کنارشون میزد به شکل اولیه درمیومد،رفتم سمتش و موهاشو از پشت گرفتم تا بتونه راحت تر کارشو انجام بده،چند دقیقه ای تو اون حالت گذشت و بوی الکل همه جا پخش شده بود.

دختره از جاش بلند شد و دستمو از روی موهاش برداشتم اونم صورتش شست

-ممنونم.

اینو گفت یه لبخند زد در حالی رنگش پریده بود و نزدیک بود غش کنه.
منم لبخند زدم

-خواهش میکنم،اسم من نایل هست و تازه به این شهر اومدم از دیدنت خوشحالم.

دستمو به سمتش دراز کردم و اونم با لبخند دستمو گرفت

-منم اسمم کارا هست و همینجا زندگی میکنم،منم از دیدنت خوشحالم و فکر میکنم اگه بیرون از اینجا باهم آشنا میشدیم بهتر بود.

بعد خندید و همونطور که دستمو گرفته بود پشتش و به من کرد و به سمت در رفت منم همراهش از در خارج شدم.

-گفتی تازه اومدی به این شهر،اینجا با کسی دوست هستی؟

درحالی که به ضعیف ترین شکل ممکن این جملات و گفت و جمله آخرو کمی متعجب.
-امم،خب... با ....... با..... هری.

برگشت سمتم و چشماش و ریز کرد

-هری... استایلز؟

جالب بود من حتی نمیدونستم فامیلی هری چی هست و تا این حد باهاش پیش رفته بودم.

لبخند زدم

-نمیدونم،یعنی فامیلیشو نمیدونم.

به راه رفتن ادامه داد

-دوست زین، زین و که میشناسی اینجا خونه اونه.

-آره میشناسمش.

-خب پس تو با هری استایلز دوستی،همون پسری که چشمای سبز و موهای بلند فر داره.

برگشت و لبخند زد. منم لبخند زدم.

-با اون اومدی اینجا؟

و از پله ها پایین رفت.

-آره،امروز باهاش آشنا شدم خواهرش با برادم دوستن و ماهم اینجوری باهم آشنا شدیم.

روی مبل نشست و منم کنارش نشستم.

-تازه امروز آشنا شدید و باهم به پارتی اومدید !این خیلی جالبه.

سرشو به پشتی مبل تکیه داد و من توی دلم گفتم چیزای جالب بیشتری هم هست.

_______________________________________

فکر میکنم این داستان و تا چپتر 20 یا بیشتر نوشتم ولی چون رای ها کمه ادامه نمیدم و حالا اگه یه وقتی رای ها بیشتر شد دوباره مینویسم و توی این مدت تا جایی که نوشتم رو میذارم.

ممنون از کسایی که رای و نظر میدن.
😊😊😊

Mystery Of His Eyes (Narry)Where stories live. Discover now