part 17

4.5K 495 173
                                    

(لیام)
چند دقیقه ای بود که بیدار شده بودم ولی نمیتونستم چشمامو باز کنم.بیحال بودم و مغزم در حال منفجر شدن بود.منتظر بودم چشمامو باز کنم و ببینم مغزم ترکیده و کاناپه ی خونم پر از خونه...خخخخخ...

از یه طرفم سردم بود.طبق عادتم خواستم استینای بلوزمو بکشم تو دستم ولی...هی صبر کن...من لختم؟؟؟

چشمامو باز کردم و تو جام نشستم.یه پتوی بزرگ روم بود و زانوم از زیرش زده بود بیرون.

سوال بعدی...شلوارم کجاستتتتت؟؟؟؟؟

یه صدای خواب الود گرفته از کنارم گفت:فاک یو مادرفاکر انقد تکون نخور تا نکشتمت...

از جام پریدم.اون کیه؟فاک؟کی؟من؟نهههههه

دستمو روی تخت کشیدم...خیلی نرم و بزرگ و باحاله...یادم نمیاد اخرین بار کی روی تخت بودم...

و خب صاحب تخت...

ترسیده بودم و کنجکاو بودم...خم شدم روی صورتش تا ببینمش...خب اون خیلی اشناس ولی موهاش تو صورتشه و نمیتونم ببینمش.

با ترس یکم تکونش دادم.پسره تو خواب غرغر کرد و چرخید.کنارش دراز کشیدم که اگه بیدار شد سریع چشمامو ببندم.

دستمو بردم جلو و موهاشو اروم از توی صورتش زدم کنار.زین...

مگه میشه این پسرو نشناخت...مژه های بلندش...صورت استخونی و محکمش...و خب لباش قرمزش که پف کرده و نیمه بازه...

نفسمو محکم دادم بیرون.اصلا حواسم نبود فاصلمون کمه و نفسم خورد توی صورتش.

صورتشو جمع کرد.ترسیدم و سریع چشمامو بستم.تخت تکون خورد و یکم بعد دست زین بود که روی صورتم کشیده میشد...

دستام از زیر پتو میلرزیدن...زین دستشو گذاشت زیر چونم سرمو یکم بلند کرد و لباشو روی لبام گذاشت...

اون تمام این کار هارو با ملایمت تمام انجام میداد تا بیدار نشم و نفهمم داره ازم استفاده میکنه هه.

چند دقیقه لبامون روی هم بود؟نمیدونم...پنج دقیقه؟ده دقیقه؟نمیدونم ولی یکم بعد ازم جدا شد.دوباره دستشو روی صورتم کشید و دوباره تخت تکون خورد.

یکی از چشمامو یکم باز کردم و دیدم پشتش به منه...صدای نفس های منظمش میومد...سعی کردم از جام بلند شم ولی متوجه شدم پای چپمو بین پاهاش قفل کرده...

به زور ازش جدا شدم.بدنم کثیف بود و بوی بدی میداد ولی اهمیت نمیدادم.

روبه روی تختش یه اینه بود.با پاهای لرزون رفتم جلوش وایسادم.دستمو اوردم بالا و روی لبام کشیدم.

من دیشب با زین خوابیدم و اون...همین الان منو بوسید...

مردمک چشمم لرزید و یه قطره اشک افتاد روی میز جلوی اینه...

Fucking School[complete]Onde histórias criam vida. Descubra agora