part 9

4.2K 560 92
                                    

+لیام...شنیدی چی گفتم؟
_چی؟نه متاسفم...حواسم پرت شد
دنیل دستشو کشید تو موهاش
+خب...من گفتم.‌‌‌..
زل زده بودم بهش که یهو نایل اومد
+اممممم شمادوتا چرا نمیرین برقصین
مادوتا رو هل داد سمت وسط سالن جایی که بعضیا داشتن میرقصیدن
دست دنیلو گرفتم و بردمش وسط جمعیت
تصمیم گرفتم اون تا اونجایی که میتونم از زین دور بمونم تا بهش توجه نکنم
دستمو گذاشتم دور کمرش و جفتمون با ریتم اروم اهنگ تکون میخوردیم
دستاشو دور گردنم حلقه کرد و سرشو گذاشت روی شونم
+تو خیلی جذابی
_اوه‌‌...ممنون
شرط میبندم قرمز شدم
+خب میدونی خیلی از دخترای اینجا چشمشون دنبالته
_امکان نداره
+بهم اعتماد کن
نایل و یه دختر کنارمون داشتن میرقصیدن
نایل بهم چشمک زد
اروم خندیدم و ناخواسته کمر دنیلو فشار دادم
+اوه
_چی؟
+من...من چیزی نگفتم
_باشه
حاضرم قسم بخورم من ازون دختر یه صدا شنیدم
بعد از تموم شدن اهنگ همه کنار ایستادن تا مستر جانسون سخنرانیشو شروع کنه
+همونطور که همتون میدونین امروز دهمین سالگرد تاسیس این کالجه و...
دیگه به صداش توجه نکردم و به سمت میز خوراکیا رفتم
فاک...
چرا هرجا میرم این چهار نفر هستن؟؟؟
اونا زل زده بودن به اقای جانسون و کم کم از نوشیدنی دستشون میخوردن
هیچ کدومشون منو ندیدن
رفتم اون طرف میز و نگاشون کردم
استایل بی نظیر زین طوریکه یه دستش توی جیبشه و اون یکی دور کمر دوست دخترشششششش
و با اخم به صحنه نگاه میکنه
کنارشون استایلینسونا وایسادن
فاک...
سویت گلدار استایلز خیلی مسخرس ولی به طرز خارق العاده ای بهش میاد و کنارش تاملینسون رو اعصاب...
+به چی زل زدی؟
هول شدم و سریع چرخیدم
_نایل ترسیدم
ریز خندید
+متاسفم...خب داشتی کیو دید میزدی؟
_من اونارو دید نمیزنم
+اره بیب تو دروغ نمیگی
خندید
_زود باش بیا بریم
بازوشو کشیدم
چرخیدم طرف اون چهار نفر ولی اونجا نبودن
رفتم طرف دستشویی و دروشو باز کردم
اوه فاک
_ببخ...
دختره سرشو چرخوند و فاک...
اون زینه...
خدای من...
در دستشویی رو سریع بستم و دویدم بین بقیه
از روی میز یه لیوان که نمیدونم توش چی بود برداشتم و همشو خوردم
فاک...
زین داشت تو دستشویی کالج اون دختره رو بفاک میداد
در یکی از کلاسارو باز کردم
رسما هنگ کرده بودم
استایلز رو میز خم شده بود و تاملینسون داشت توی استایلز ضربه میزد
صدای ناله هاشون کلاسو پر کرده بود
در کلاسو محکم کوبیدم و از کالج اومدم بیرون
تو حیاط ایستادم
دستمو کشیدم تو موهام
بشدت کلافه بودم
_لیام؟
برگشتم طرف صدا
+اوه دنیل...
_چیزی شده؟
+نه...اره...نمیدونم
اومد جلو بغلم کرد و سرشو گذاشت رو سینم
داره چیکار میکنه؟؟؟؟؟
ینی منم باید بغلش کنم؟
اروم دستامو گذاشتم رو کمرش
سرشو بلند کرد و بهم نگاه کرد
_تو یه جنتلمنی لیام
+ممنون
سعی کردم از خودم جداش کنم
+خب...من میخوام برم خونه
_وات؟
+خونه
_نه منظورم اینکه چرا؟
+خوب چون...حوصلم سر رفته؟
لحنم سوالی بود
_خببببببب
دستمو کشید سمت ورودی ساختمون
_یکاری میکنیم بهت خوش بگذره
سرمو تکون دادم و دنبالش رفتم تو سالن
یه لیوان بزرگ داد دستم
+اممممم یذره زیاد نیس؟
_بیخیاللللللل مگه نمیخوای خوش بگذرونی؟
سرمو تکون دادم
توی لیوانمو نگا کردم
چشمامو بستم و همشو خوردم
یه لحظه حس کردم برگشت تو دهنم ولی بعد اروم شدم
_واو تو...
+میدونم
اروم گفتم و صدام یه جوری شد.صورتمو جمع کردم.دنیل خندید.
_اشکال نداره لیام.فک کنم عادت نداری
سرمو تکون دادم و تایید کردم
_اینم امتحان کن
یه شات کوچیک گرفت طرفم
+باشه
مثل قبلی سرمو تکون دادم و چشمامو بستم و همشو یهو خوردم
سرعت حرکت خون تو رگام بیشتر شده بود و حسش میکردم
_چه شجاع
خندیدم
_هممممم داری مست میشی بیبی
+دوست نداری؟لیام مست؟؟؟؟؟
خندید
_دوس دارم...
یه شات خورد و خودشو بهم تکیه داد
چرخید طرفم
_امممممم
سرشو بهم نزدیک کرد
_تاحالا کسیو بوسیدی؟
+نه
_امتحانش نمیکنی؟
زبونشو کشید رو لبم
+اخه..‌‌.
_زودباش ترسو نباش پیننننن این فقط یه بوسه س
به خودت بیا لیام.خواستم بکشم عقب که صدای زینو شنیدم
+لو...خرخون داره دنیل پیزرو میبوسه؟
+او مای گاد اره
استایلز:امکان نداره
یه صدایی تو سرم گفت بهشون نشون بده که امکان داره
دستمو گذاشتم پشت گردنش و لبامو گذاشتم رو لباش
فقط لبامو به لباش فشار میدادم.دنیل دستشو گذاشت رو سینم و لباشو حرکت داد
+وات د فاک ایز ایت؟!
رو لبای دنیل نیشخند زدم.من حرص زینو دراوردم و این برای من مثه...
+چطور بود؟
دنیل اروم رو لبام گفت.
_کیوت بود...دوسش داشتم
+هوممم خوبه
لب پایینمو مکید یهو صدای شکستن یه چیزی باعث شد از هم جداشیم
زین خورد بود به یه ظرف خوراکی
سرشوبلند کرد و نگام کرد ولی سریع از سالن رفت بیرون.جالبه استایلینسونا کجان؟
تویه سالونو نگا کردم
گوشه ی سالن جفتشون مست بودن و داشتن همو میبوسیدن
صورتمو جمع کردم و برگشتم سمت دنیل
داشت با یه دختر حرف میزد.بهش لبخند زدم که دستم کشیده شد
+کجایی تو؟!؟؟نیم ساعته دارم دنبالت میگردم
_او ساری نای...من...من گمت کردم
+اوکی من میخوام برگردم میای توام؟
من میخواستم بمونم ولی هیچکسو نداشتم که برسونم خونم.از طرفی هیچکس نباید خونمو ببینه.
_امممممم باشه بریم...
دنیل نگامون کرد
+داری میری؟اوه نه‌...
نایل صورتشو جمع کرد
_ببخشید دنیل ولی من باید برم یکم کار دارم
+اوکی لاو برو ولی...فردا که میبینمت درسته؟
_اره...حتما
+خوبه...پس تا فردا
لبامو سریع بوسید و رفت
از سالن اومدیم بیرون
+لیام
_بله؟
+تو با پیزر قرار میزاری؟
_خوب اره...اون هاته ...و جذاب...درضمن خیلی خوب میبوسه
+وات د هل؟صبر کن...تو مستی؟
_چی؟نه...من خوبم نای...باور کن...خیلی سبکم...
+مشخص شد تو زیاده روی کردی
چشماشو خرخوند و در ماشینو برام باز کرد و خودشم سوار شد.تا خونه چیزی نگفت ولی من با صدای اهنگ روی پام ضربه میزدم و باهاش میخوندم
جلوی خونم نگه داشت.بهش نگا کردم ولی هنوز با ضربه ی دستم به پام داشتم اهنگ میزدم
+پیاده شو دیگه
_عه چرا اینجا؟صبر کن...نکنه اینجا خونمه؟
+اینجا خونته لیام
_ارهههههه اینجا خونمه
خندیدم
_ساری ممنون که منو تا اینجا رسوندی زین...دنیل...لوییس...یه لحظه وایسا...اسمت چی بود...امممم لیام...نه لیام که منم...وایسا الان میگم...
+من نایلم لیامممممم
اومد طرفم درو باز کرد و منو برد تو خونه و روی کاناپه خوابوند
لباسامو دراورد و یه لباس دیگه تنم کرد
+خب دیگه وقت خوابه لیام منم باید برم خونم
_اوکی برو زی میبینمت...اوه زی نه...
خندیدم
_دنیل...هری...اوه هری که اسم دختره
دوباره خندیدم
_ببخشید لو
چشماشو چرخوندو رفت
ناراحت شد؟؟؟؟ولی اخه از چی؟؟؟؟؟
ولش کن لیام...چشمامو بستم و خوابیدم چون بشدت خسته بودم

ساعت پنج صب واتپد من درست شد
با تشکر😂

خواستم بگم خیلییییییییی مرسی از علاقه ای که به این فن فیک دارین هیچوقت فکر نمیکردم یه زمانی اینجوری بشه😍
من اینو خیلی وقت پیش نوشتم و دوستم پارش کرد و بهم گفت خیلی مضخرفه ولی تصمیم گرفتم اینجا بنویسمش چون خودم خیلی دوسش داشتم و انگار شمام دوسش دارین☺

بازم خیلییییی مرسی از ساپورت کردناتون و اینکه انقد بهش علاقه نشون میدین

چقد حرف زدم😐

Fucking School[complete]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang