چشمامو چرخوندم.خدایا چرا دست از سرم برنمیداره؟اون که از من استفاده کرد دیگه اینجا چی میخواد؟چندبار پلک زدن تا اشکام نریزه.خدایا هنوز باورم نمیشه...
روبه روش نشستم و تصمیم گرفتم شجاع باشم و بزنم تو گوشش و بعدم با لگد از کافه بندازمش بیرون.
با غرور نشستم زل زدم تو چشماش ولی سرشو بلند کرد منم هول کردم و نزدیک بود با صندلیم بیوفتم ولی به زور خودمو نگه داشتم(بچم رید-_-)
چشماش برق میزدن و میخندیدن و لباش حالت عادی داشتن.لباش...وای خدا لباش...وقتی امروز صب توی اتاق با ارامش کامل منو میبوسید و دستاشو روی صورتم میکشید...
دستمو کشیدم روی لبام...فاکینگ شت من دارم چه غلطی میکنمممم؟؟؟؟
صدامو صاف کردم و با اخم نگاش کردم.دستشو گذاشته بود جلوی دهنش و اروم میخندید...
_چرا اومدی اینجا؟چی...میخوای ازم...
+خب واسه سوال اولت کههههه باید بگم اومدم کافه چیز عجیبی نیست و سوال دومت...
با دست به قهوه ی تو دستم اشاره کرد
+اون فنجون قهوه ای رو میخوام که تو دستته و داری فشارش میدی و امممم هر ثانیه ممکنه خورد شه لاو...فنجونو هل دادم سمتش و سعی کردم محکم باشم.
_چرا اون کارو کردی؟تو...از من...استفاده ی جنسی...اوه گاد...
چشمامو چرخوندم بالا و چند مین زل زدم به سقف تا اشکام برگردن سر جاشون.+همه چیزو ننداز گردن من!
_من...من مست بودم زین...تو باید جلومو میگرفتی...
+هی هی درسته که منم مست بودم و چیزی ازش یادم نمیاد ولی توام حتما کرم ریختی که اون اتفاق افتاد..._من کرم نریختم
+ریختی
_نهههه
+از کجا میدونی مگه کنترل خودتو داشتی؟؟!بغض کردم...راست میگه...شاید...شاید من وقتی مست شدم خوم رفتم طرفش...یا حتی شاید...
گادا من که بهش نگفتم دوست دارم گفتم؟؟؟؟_ازت...متنفرم مالیک
دستشو اروم گذاشت روی دستم
+لی...اصن...اصن فراموشش کن باشه...ما مست بودیم...این اتفاق میتونست برای هرکسی بیوفته...سرمو تکون دادم و نگاش کردم.یه لبخند دوست داشتنی زد و اروم زمزمه کرد"فراموشش کن"
از سر میزش بلند شدم و خواستم برگردم به اتاق استراحت ولی اگه بهش نمیگفتم توی دلم میموند...چرخیدم طرفش.
_تو مست نبودی زین وقتی از خواب بیدار شدی میدونستی که شب قبلش با من خوابیدی...چند ثانیه با لبخند فیک نگاش کردم.لبتش باز و بسته میشدن ولی صدایی از بینشون در نمیومد...
اره...همش همینه...اون فقط میخواست ازم استفاده کنه...اون...اون هیچوقت نمیفهمه که من چقد دوسش دارم و دقیقا منتظرم تا فقط یکم...فقط یکم سعی کنه منو قانع کنه تا ببخشمش...
YOU ARE READING
Fucking School[complete]
Fanfiction+لی من...من متاسفم _متاسفی؟؟؟زین تو میفهمی چی داری میگی...تو و اون دوتا دوست گیت زندگی منو نابود کردین...از اینجا گمشو +باشه قبوله ولی صبر کن فقط یه سوال میپرسم و اگه جوابش منفی باشه واسه همیشه میرم...تو...منو هنوز دوس داری؟؟؟ _نه +نه؟ _نه زین سرشو...