سرمو انداختم پایین و جوابشو ندادم. اره دیگه دوست استایلینسونا از این بهتر نیست😒
ولی برخلاف میلم از کلاس هیچی نفهمیدم چون کلشو مشغول دید زدن شاگرد جدید به صورت زیر چشمی بودم. دیدم سرشو انداخت پایین از گوشه کتابش یه کاغذ کند و تند وتند شروع به نوشتن کرد.بشدت کنجکاو شده بودم.یهو سرشو بلند کرد و کاغذو کوبوند رو کتابم😕
بهش نگاه کردم ولی خیلی معمولی به خانوم مجیک زل زده بود و خانوم مجیک هم بدون توجه به کلاس داشت با عشوه درس میداد.😐
دودل بودم شدیددددد.ینی چی تو اون کاغذه؟؟؟
یه نگاه دیگه به زین انداختم و کاغذو بازش کردم.با خوندن کاغذ نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بلند داد زدم.
+ چیییییییی؟؟؟؟؟؟
یهو زین از روی صندلیش پرید .
خانوم مجیک:چیزی شده زینی؟؟اون کاغذ چیه؟
جوری ترس توی چشماش دو دو میزد که کم مونده بود منم باور کنم مقصر منم.
_ جسی...ینی خانوم مجیک این...این پسره گیه...اون..اون بهم این کاغذو داد و وقتی قبول نکردم اینجوری داد زد.
خانوم مجیک کاغذو از دست من با غضب کشید و با صدای بلند شروع به خوندن کرد:
-نظرت راجب یه شب بیاد موندنی چیه؟؟؟حدس میزنم طعم لبات بینظیره.امممم نظرت درباره ی هندجاب یا بلوجاب چیه ها؟؟
وات د فاک؟؟؟😨من اینارو ننوشتم.
یهو استایلز بلند شد و گفت:درسته.اون به منم چندبار پیشنهاد داده بود
خانوم مجیک:لیاممم پیننن زین مالیک خیلی هاته ولی تو حق نداری مزاحمش شی اوکی؟من باید اینو به دفتر مدیر گزارش بدم.
_ نه خانوم مجیک...
همه ی کلاس به اضافه ی من به سمت صدا برگشتیم.
زین:نه جسی...من...من میبخشمش...فقط باید قول بده به من نزدیک نشه...
خانوم مجیک:اووو بیبی تو خیلی مهربونی.لیاممم پیننن قول میدی به زین دیگه نزدیک نشی؟
لال شده بودم.فقط سرمو به چپ و راست تکون دادم.
همون موقع تایم کلاس تموم شد و خانم مجیک از کلاس بیرون رفت.
یهو شلیک خنده ی زین و استایلز و تاملینسون بلند شد.
زین:وابییی فاک تو خیلی خوبی پسر.گوگولی بابا😂
بعدم با دوستای بفاک رفتش از کلاس خارج شد.
نایل:ساری «sorry» لیام. نتونستم ازت دفاع کنم.
+نه نایلر من عادت دارم خودتو اذیت نکن.
همون موقع یه دختره از کنارمون رد شد و بهم تنه زد.
-ایششش. پسره ی گی چندش اور
نایل:هوی نینا...یه بار دیگه به لیام بی احترامی کنی قرارمون بهم خوره. فهمیدی؟
دختره سرشو تکون داد و سریع از کلاس خارج شد.
+قرار ؟کدوم قرار؟
_ داره میره مهمونی و منو به عنوان پارتنر نیاز داره.واسه فردا شب.توام میای؟
+تو که میدونی من تا دیروقت سرکارم.باید بیشتر کار کنم تا پول اجاره ی خونم جور شه.
_لیام من میتونم بهت...
+ نه نایلر...ممنون ولی من هنوز قرضای قبلی رو پس ندادم بهت.
_ بیخیال لیام اونا پول زیادی نبودن.
+برای تو اره ولی برای من...
_ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم.
سعی کردم بحثو عوض کنم.
+ فقط نایل...
_ جونم؟؟
+میگمممم نری اونجا یه کاری دستمون بدی...
_ خفه شو😂
+به هرحال خوشگلی...خوش هیکلی...سیکس پک داری...دخترکشی...
نایل کتاب بزرگ فیزیکو برداشت که بکوبش تو سرم.به سمت در دویدم و همین که درو باز کردم کتاب پرت شد و کوبیده شد به صورت یه نفر.😨
اوپس!!!!
اون...
اون...
زین مالیکه😨😨😨😨😨
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖اوففففف خورد تو سر زین...
به نظرتون چه اتفاقی میوفته؟؟
منم نمیدونم چون هنوز دربارش فکر نکردم😂#yeganeh
![](https://img.wattpad.com/cover/75110880-288-k376644.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Fucking School[complete]
Fanfic+لی من...من متاسفم _متاسفی؟؟؟زین تو میفهمی چی داری میگی...تو و اون دوتا دوست گیت زندگی منو نابود کردین...از اینجا گمشو +باشه قبوله ولی صبر کن فقط یه سوال میپرسم و اگه جوابش منفی باشه واسه همیشه میرم...تو...منو هنوز دوس داری؟؟؟ _نه +نه؟ _نه زین سرشو...