Chapter 7

1.4K 120 22
                                    

مورين وارد خونه شد و استيوز به سمتش اومد.

رئيس ميخواد ببينتت"

مورين به ساعتش نگاه كرد؛ ٣:٣٠ صبح.

"اون تا الان بيداره؟!؟"

استيوز يه نيشخند زد.

"بيداره و ديگه بهتره فردا بري ببيني چيكارت داشته، الان سرش شلوغه"

مورين يه دهن كجي كرد و استيونز رفت.

"اين بهتر از اونايه ديگه بود. اون خيلي شانس داره"

"معلومه كه داره؛ جذابه، معروفه، پولداره و نفوذ داره. معلومه كه به هر دختري اشاره كنه براش تا شكمش رو هم ساک ميزنه"

مورين كه حرف هاي اون دوتا محافظ جلو در رو شنيده بود الان دقيقا ميتونست بفهمه اون دختري كه داره از پله ها مياد پايين براي چي اينجا بوده. اون دختر اومد و جلو مورين وايساد.

"تو ديگه كي هستی؟!؟"

مورين يه ابروشو انداخت بالا؛

"بايد به تو هم جواب بدم؟!؟ خودت كي هستی؟!"

"تو نميدوني من كيم؟ نه؟!؟"

"حوصله بحث با تو يكي رو ندارم... هر گوري كه داشتي ميرفتي، به رفتن ادامه بده"

مورين راه افتاد بره كه اون دختر مچش رو گرفت. مورين سريع عكس العمل نشون داد و در حالي كه مچش تو دست اون دختره بود با همون دست مچ دختره رو گرفت و دستش رو برد پشتش و اون دختر از درد جيغ كشيد.

"هي رواني دستمو ول كن. فردا شو دارم اگه كبود بشه بيچارت ميكنم"

مورين اونو حل داد جلو و اون دختر سريع برگشت سمتش و خواست بزنه تو گوشش كه مورين دستش رو پس زد.

"تو دختره ی عوضي چطور جرئت ميكني با من اين طوري رفتار كني؟؟! وقتي بخاطر اين كارت هري بحسابت رسيد ميفهمي نبايد به عشق هري استايلز گستاخي كني"

مورين شروع كرد به خنديدن.

"به چي ميخندي؟!!"

اون دختر با عصبانيت گفت.

"اون اگه عاشق تو بود بعد از به فاک دادنت تو رو تو اين ساعت نميفرستاد دنبال كارت"

'كندال؟!!؟ اينجا چه خبره؟!؟ بهت گفتم بي سرو صدا برو"

همه با شنيدن صداي هري برگشتن سمتش، كندال خواست حرفی بزنه كه هري دستشو آورد بالا.

"نميخواد چيزي بگي، زودتر برو"

همه رفتن دنبال كارشون و خونه رو سكوت فرا گرفت. مورين به سمت اتاقش رفت و ديد كه هري جلو در اتاق به ديوار تكيه داده. بي توجه بهش خواست در اتاقش رو باز كنه كه صداي هري متوقفش كرد.

"كجا بودي؟؟؟"

"بيرون"

"ميدونم بيرون، كجا؟!"

مورين برگشت سمت هري.

"الان داري از من حساب ميكشي؟!"

"هر جور دوست داري فكر كن"

"فكر كردي من زنتم يا دوست دخترت؟؟؟"

هري رفت تو نزديک ترين فاصله از مورين وايساد، اون بي حس زل زده بود بهش.

"اگه بخواي سركشي كني برات بد ميشه"

هري دستشو كشيد زير شكم مورين، ميخواست اون رو رو تحت فشار قرار بده اما با حركت مورين شوكه شد.

به دست مورين كه از روي شلوار روي ديكش بود نگاه كرد. مورين يه نيشخند زد، حرارت بدنش بالا رفت. حالا كه اون كندال رو بعد از كلي مالش بي ثمر ول كرده بود، حس نيازش اونو كشونده بود سمته بدن بي نقصه مورين. هري از خود بي خود شد و حجوم برد سمته لب هاي مورين و اونم كه خيلي وقت بود سكس نداشت بدون مقاومتي پذيرفت.

هري مورين رو گذاشت روي تخت و سريع زيپ كتش رو كشيد پايين، حس هاي متفاوتي داشت. اون بايد فاصلشو با محافظش حفظ ميكرد و از طرفي تو خودش اين توانايي رو نميديد كه از مورين بگذره.

تپش قلبش بالا رفته بود و شهوتش خارج از كنترلش بود. سوتينش رو درآورد و با دستش نوك سينه هاي اونو كشيد و مورين جيغ زد. اون چرخيد و جاهاشونو عوض كرد و بدون معطلی شلوار و باكستره هري رو كشيد پايين و نشست روی ديكش و خودش رو تكون داد. هري تا حالا تجربه اين مدل سكس رو نداشت ولي واقعا داشت لذت ميبرد، به سينه هاي مورين كه با بالا و پايين رفتن مورين تكون ميخورد زل زد.

مورين خم شد رو شكم هري و سينه هاشو ماليد به شكمش؛ هري اونا رو گرفت تو دستشو فشار داد و مورين بازم ناله كرد. هري شونه هاي مورين رو گرفت و بلند شد نشست و در حالت نشسته شروع كرد به تلنبه زدن. اون سعي ميكرد مثل شريک سكسش وحشي عمل كنه و با وحشیانه ترین حالت ممكن به ضربه ميزد.

طولي نكشيد كه هري به ارگاسم رسيد و خودش رو كشيد بيرون و رو سينه هاي مورين خالي كرد، اما مورين... اون كفري به هري بي حال كه كنارش افتاده بود نگاه كرد.

هري نتونسته بود اون رو راضي كنه.

Sniper | CompleteWhere stories live. Discover now