Chapter 5

1.3K 133 8
                                    

"مسموم شده"

هري متحير به دكتر نگاه كرد.

"يعنی چي؟! چيز فاسد يا مثل اينو خورده؟!؟"

"خير، اين دارو باعث گيجی و بيهوشي ميشه... پس عمدی بوده"

"خوب ميشه؟!؟"

"بله. اثر دارو تا چند ساعت ديگه از بدنش خارج ميشه"

"ممنون دكتر"

دكتر از اتاق هری خارج شد و اون روی تختش كنار مورين نشست و به صورتش زل زد. تا حالا اونو از اين زاويه نديده بود، با اينكه اخلاق گند و روحيه خشنی داشت اما صورتش كاملا مظلوم و مهربون بنظر ميومد؛ البته با چشم های بسته. چشم های باز اون كاملا شبيه چشم های پلنگه زخميه. هری با خودش فکر كرد 'اون كاملا ظرافت های يه دختر رو داره، اون واقعا يه دختره'. اون از فكر خودش خندش گرفت. دوباره به مورين نگاه كرد و با ديدن چشم های باز، سرد، بی روح و جدی مورين ترسید.

"چته؟!؟"

مورين جدی ازش پرسيد.

"ها؟!!؟!؟ هيچی... اوه راستی بهوش اومدی؟"

مورين در حال تلاش برای نشستن بود كه با سوال هری تو حالت نيم خيز موند و بهش نگاه كرد.

"تو واقعا از يجايی فرار كردی، "نه؟!؟

"برای چی!!؟"

"واقعا نميبينی كه من بهوش اومدم؟!"

مورين از جاش بلند شد اما نتونست تعادلش رو حفظ کنه و دوباره افتاد روی تخت.

"هی، هنوز بايد استراحت كنی"

هری با نگرانی گفت.

"استراحت من به فاک دادن كسی كه اين كارو با من كرده"

"ميدونی كار كی بوده؟!؟"

مورين سرشو تكون داد و اين دفعه محكم تر از جاش بلند شد و به سمت در رفت، هری هم دنبالش رفت. اون با تحكم از پله ها پايين رفت و همون موقع پيتر داشت ميرفت سمت در ورودی.

"هی عوضی"

پيتر با شنيدن صدای مورين به سمتش برگشت و نيشخند زد.

"اومدم فاتحتو بخونم"

پيتر با شنيدن اين حرف چشماش گرد شد. مورين خيز برداشت و مشتشو كوبيد تو گيجگاه پيتر؛ ضربه اش انقدر سنگين بود كه پيتر برای لحظه ای منگ شد و بعد اونم خيز برداشت سمت مورين و مشتشو برد به طرف صورت اون. مورين مشت پيتر رو گرفت و با دسته ديگه لش چاقويی كه هميشه به ساعدش ميبست رو فرو كرد تو شكم پيتر. سرشو برد نزديک صورت پيتر و گفت:

"بايد يه ذره بيشتر راجب تكنولوژی بدونی"

دست مشت شده پيتر شل شد و رفت سمت شكمش و مورين با همون دستی كه مشت پيتر رو گرفته بود دوباره محكم كوبيد تو سرش و اون ولو شد وسط سالن.

Sniper | CompleteDove le storie prendono vita. Scoprilo ora