Chapter 38

1.1K 88 18
                                    

تقريبا نيم ساعتي ميشد كه با حوله روي تخت نشسته بود. اين عادت هميشگيشه و خب البته الان دليل ديگه اي هم داره؛ هري اون رو بدون اطلاع آورده سفر و اون هيچ لباسي نداره كه بپوشه و دلش ميخواد با همين حوله اي كه تنش بره و سر هري رو بكنه تو كاسه توالت. صداي خوردن قطرات بارون به پنجره توي اتاق طنين انداز شده بود تا اينكه در اتاق زده شد و مورين از جاش بلند شد و از چشمي بيرون رو نگاه كرد و بعد در رو باز كرد. "اون" وارد اتاق شد و بدون توجه به وضع مورين رفت روي تخت نشست.

"خب؟! تو باتم بودی یا اون؟!"

"فقط سعی کن دهنتو بسته نگه داری! من هیچوقت نخواستم گی باشم!"

"من عمیقا برات متاسفم. منتظر یه داستان پورن بودم چون میدونی؟! یه کم دچار کمبود رضایت جنسی شدم و گندش بزنن! من نیاز دارم تا دوباره و دوباره به ارگاسم برسم تا اعصابم بیاد سرجاش و یه کم خودمو رِفرِش کنم."

"خب اگه میخوای، لباس بپوش تا به باري كه تو زيرزمين هتل بریم. حاضرم شرط ببندم اونجا ردیفت میکنه، میتونیم تا صبح ودکا بخوریم و نعشه بشیم. ولی حاضرم قسم بخورم، اونجا ماری جوانای قانونی عرضه میشه و اگه اینطور نبود هیچوقت بهت همچین پیشنهادی نمیدادم ولی شاید بتونی یکی رو برای امشبت جور کنی."

"نه! من هیچوقت نباید مست کنم و لباس ندارم پس خفه شو! و من بهت گفتم مواظب هري باشي و الان ميخواي بري خوشگذروني!!؟"

مورين با اخم گفت و جلوش وايساد.

"هري الان حمومه و با توجه به اينكه قبلش داشت وان رو پر ميكرد معلومه كه زمان زيادي اون تو ميمونه."

مورين يه ابروش رو انداخت بالا و همين جور بهش زل زد.

"باشه؟! نظرت چیه برگردی پیشش و بذاری یه کم اعصابمو میزون کنم؟! چون نزدیک هشتاد و چهار درصد قتل های اشخاص سیاسی تو حموم وقتی داشتن جق میزدن رخ داده. و من باید یه جوری از خجالت خودم در بیام و حوصلم در حد مرگ سر رفته و شاید بد نباشه بخوام تا صبح تو اینترنت فیلمای پورن ببینم با یه بسته پاپ کرن و نوشابه ی رژیمی!!"

"خب، اگه نميتوني بياي بار من ميتونم يه كاري بكنم كه هم حوصلت بياد سر جاش هم نياز به لباس نداشته باشي. اونجوری، شاید خودمون بتونیم یه فیلم پورن بسازیم!"

مورین یه لحظه گیر کرد که باید چی بگه قبل از اینکه

"اون" دستش رو بگیره و بخوابونتش روی تخت و بچرخه سمتش.

"نه...یه لحظه...صبر کن...من..."

"اوه بیخیال مورین! تو کسی بودی که بهم گفتی اهمیت نمیدی، کی میخواد بفهمه؟ هری؟! اگه میخوای میتونم بهش بگم و شاید اون خوشش بیاد بخواد یه سکس سه نفری داشته باشه...هان؟! نه صبر کن...من نمیخوام تو رو با کسی تقسیم کنم و من برعکس تو اهمیت میدم کوچولوی سکسی!!!"

Sniper | CompleteWhere stories live. Discover now