Chapter 39

1K 82 35
                                    

مورین حوله رو تنش كرد و از اتاق خارج شد و در اتاق بغلي رو زد و اميدوار بود هري از حموم برگشته باشه. در باز شد و هري با تعجب به مورين نگاه كرد. در رو بيشتر باز كرد و مورين كامل داخل شد، هر دو حوله تنشون بود. روبروی هم ايستادن.

"چرا حوله تنته؟!"

"به همون دليلي كه خودت تنته."

"آره ولي من با حوله نميرم تو اتاق يكي ديگه."

"اين بخاطره اينكه جنابعالي بدون خبر پا شدي اومدي اينجا و من هيچي ندارم بپوشم."

"اوه...آره اصلا حواسم نبود. لباس هامو كه پوشيدم يه فكري برات ميكنم."

مورین پوزخند زد و چشماش رو تو کاسه چرخوند.

"یه فکری میکنی!! فعلا باید برای این وضعیتم یه فکری کنی چون کم کم دارم عقلمو به خاطرش از دست میدم و فکر اینکه چطور یه احمق بودم منو داره میخوره و تو باید یه غلطی کنی!! حرفامو میفهمی؟"

هری گیج زل زد به پیشونی عرق کرده و موهای به هم ریخته و گونه های سرخ و چشم های برافروخته ی مورین و با گیجی پره های دماغشو کج کرد.

"مگه تو چه وضعیتی هستی جز اینکه...قیافت شبیه یه وزغ نیمه بالغ عقیم شده که با یه وزغ دچار ایدز سکس داشته و یه جورایی رابطشون خوب پیش نرفته و گند زده تو آلت تناسلیشون و من اصلا نمیخوام به این فکر کنم تو داشتی توی حموم خودارضایی میکردی و همون لحظه خدمتکار هتل اومده اتاقت و به طور اتفاقی در حمومو باز کرده و تو رو تو اون وضعیت خجالت آور دیده و تو مجبور شدی برای اینکه دهنش بسته بمونه براش یه ساک مجانی بزنی...

پسر! تو دقیقا همینکارو کردی، نه؟!"

"فقط اون دهنتو ببند تا بیشتر از این مثل یه معلول ذهنی به نظر نیای. من فقط...من فقط خستم و حوصلم سر رفته."

هری ابروهاشو داد بالا و سعی کرد فکر کنه برای حوصله ی سر رفته ی دختر حوله پوشیده ی عجیب و عصبی روبروش باید چیکار کنه وقتی همین الان از حموم اومده بیرون و یه خودارضایی نافرجام داشته!!

شاید سکس؟!

نه خفه شو!

سکس چیزی نیست که بخواد دوباره بین اونا اتفاق بیوفته و فقط سعی کن فراموش کنی مورین تا که حد میتونه هوس انگیز باشه.

"خب...شاید بخوای یه فیلم ببینی؟ من یه چند تایی دارم، یا از رستوران هتل پیتزا سفارش بدم یا غذای چینی؟  یا میتونیم بریم سایت خرید اینترنتی و چند تا لباس برات سفارش بدیم یا شاید بتونیم..."

"سکس کنیم؟! هوم؟!"

حرف هری تو دهنش ماسید وقتی مورین پرید وسطش و لبخند مرموزی زد.

"بیخیال! برای من ادای آدمای با ملاحظه رو در نیار وقتی من میتونم بفهمم داری میمیری تا منو به فاک بدی. چند وقته کسی رو به فاک ندادی هرولد؟!"

Sniper | CompleteWhere stories live. Discover now