"به خاطر یخی که داخل روحت هست، سرما می خوری."
➳➳➳
[دید انجل]
هیچ کلمه ای نمی تونست حسی که داشتم رو توصیف کنه. قلبم خیلی تند می زد، طوری که حس کردم الان از سینه ام بیرون می زنه. مردی که روبروی من بود، هری، خیلی تهدید آمیز بود و من هنوز حالم بابت اتفاقی که چند دقیقه پیش افتاده بود بهتر نشده بود. هنوز می تونستم لمس کردنش رو، گرمایی که به پوستم وارد می کرد رو حس کنم. از اثری که روی من گذاشته بود متنفرم. یواشکی یه نگاه بهش انداختم و دیدم که داره چند تا وسایل رو آماده می کنه و بعد لبم رو گاز گرفتم، به لباس هایی که پوشیده بودم نگاه کردم. لباس هایی که گفت درشون بیارم.
"زود باش، عجله کن. من کل بعد از ظهر رو وقت ندارم، کلی کار دارم که باید انجام بدم."
با شکایت به من نگاه کرد و من سرم رو تکون دادم، با اینکه می دونستم نمی تونه منو ببینه. با در آوردن ساق مشکی ای که پوشیده بودم شروع کردم و تا زانوهام پایین کشیدم و بعد به طور کامل درش آوردم و زانوهام کاملا مشخص شد. آب دهانم و قورت دادم و زیپ پیراهنی که پوشیده بودم رو باز کردم.
ناگهان هری به من نگاه کرد، حالتش قابل خوندن نبود. باعث شد که کارم رو متوقف کنم. چشماش از زانوهام به سمت بالای بدنم رو اسکن کرد و بعد به صورت قرمز شده ی من رسید و صورتش رو برگردوند. نفس عمیقی کشیدم و آخرین لباسی رو که پوشیده بودم رو در آوردم، فقط لباس زیر مشکی توری ای که پوشیده بودم با سوتین ست با اون تو بدنم مونده بود.
دستامو جلوی بدنم گرفتم، سعی کردم تا جایی که می تونم خودمو بپوشونم و سرم رو تکون دادم و شروع به حرکت به سمت هری کردم. می دونستم که رو بدنم هنوز جای زخم هایی که افراد الکساندر باعثش بودن مونده و نمی خواستم که هری اونا رو ببینم. بهش که رسیدم وایسادم و شنیدم که اون گلوش رو صاف کرد که باعث شد من مستقیم بهش نگاه کنم. به من نگاه می کرد و لبخند می زد و بعد سرش رو تکون داد.
"می دونی...فکر می کنم باید اونا رو هم در بیاری."
به سوتین و لباس زیرم اشاره کرد و چشمام از تعجب باز شد.
چی؟ من این کار رو نمی کنم. نه، امکان نداره. حالتش جدی شد، که به این معنا بود که وقتی اینو گفت شوخی نمی کرد. او به شدت جدی بود.
"امکان نداره من همچنی کاری کنم. نمی کنم."
من اعتراض کردم، صدام بلند بیرون اومد. اون ابرویی بالا انداخت و شروع به حرکت کردن دور من کرد، انگشت اشاره اش رو روی چونه اش گذاشته بود.
YOU ARE READING
Nude
Fanfiction" تو چشمای فرشته گونه اش ذره ای از شیطان وجود داره " (Harry Styles AU) [ Persian Translation ] © 2014 Qveendom. All Rights Reserved Translated By : @Rose_1989