[ چرا ما از تاريكى وحشت داريم؟ ]
[از دید سوم شخص]
هری با عصبانیت وارد اتاقش شد و درو با یه ضربه و صدای بلند بست. حتی متوجه نشده بود چطور از آرامش به خشم رسید، این تو چند دقیقه اتفاق افتاد. بلند ناله کرد و با پاش به در ضربه زد. آنجل چطور جرئت کرد اون حرفارو بزنه؟ چطور جرئت کرد بهش سیلی بزنه؟
اون خیلی غیر قابل پیش بینیه و هری نمیتونه کنترلش کنه. اون خیلی... متفاوته. ضعیف و شکننده به نظر میاد ولی در واقع کاملا برعکسه. اون هری رو به چالش میکشه و با وجود اینکه هری متنفره از اینکه اعتراف کنه ولی از این کار خوشش میاد. از طوری که با چشمای آبی شفافش بهش نگاه میکنه و طوری که ضربان قلبش بالا میره وقتی نزدیکش میشه یا میبوستش.
خدایا اون لبها! اونا مزه ی یه شراب گرون رو میدن که واسه هری کافی نیست و اون میخواد باهاش مست کنه. آنجل وسوسه انگیز و اعتیاد آوره و اون هنوز نمیتونه وقتی رو که بدن اون به بدنش چسبیده بود و ناله های نرم میکرد رو فراموش کنه.
اون زیر پوستش نفوذ کرده بود و نمیتونست بیرونش کنه. هری بیشتر و بیشتر اون رو میخواد. آنجل داره باهاش چیکار میکنه؟ شاید بخاطر اینه که اون خیلی معصومه، و همچنین بی نقص.
هرى میترسه که بدنش رو لمس کنه ولی همزمان بدنش برای این کار تیر میکشه. اون میخواد آنجل رو از هر راهی که شده داشته باشه. اون نابودش میکنه، اینو میدونه.
"فاک!" بلند گفت و دستشو با ناامیدی برد بین موهاش.
اون باید ازش دور بمونه و اینطوری هیچ چیز پیچیده نمیشه، اون نباید به بدن لختش که قبلا دیده بود فکر کنه ولی لعنتی اون پیراهن تقریبا هیچ جاشو نپوشونده بود.
هری میخواست که اون پیشش باشه تا وقتی که اون دهن خشگلشو باز کرد و اون چیزارو گفت و باعث شد هرى بفهمه واقعا چقدر عوضیه.
صدای آروم در زدن شنیده شد و هری با تردید رفت سمتش و بالاخره تصمیم گرفت بازش کنه. وقتی بازش کرد اگنس با چشمای خواب آلود و صورت نگران اونجا وایساده بود. اون فورا احساس بدی پیدا کرد که اگنس رو بیدار کرده.
"هری، پسرم، خوبی؟" پرسید و دستاشو برد سمت دستای هری تا لمسش کنه.
"ببخشید بیدارت کردم اگنس، چیز مهمی نیست."
هری بهش گفت ولی اگنس بهتر از این میشناختش که بخواد باور کنه. اون میدونست یه چیزی ناراحتش کرده.
YOU ARE READING
Nude
Fanfiction" تو چشمای فرشته گونه اش ذره ای از شیطان وجود داره " (Harry Styles AU) [ Persian Translation ] © 2014 Qveendom. All Rights Reserved Translated By : @Rose_1989