"اگه دروغ گفتن جرم بود ما همه در زندان میبودیم. "
➳➳➳
[قبل از آن روز]
(گایز این تیکه از زبون سوم شخصه)
هری رو صندلیش تکون خورد و دستاشو تو هم قفل کرد و سعی کرد خودشو آروم کنه. ولی الآن هیچ چیزی اونو آروم نمیکرد. تنها کاری که میخواست انجام بده این بود که گردن اون مرد بلوند رو روبروى خودش رو بگیره و اونو خفه کنه تا بمیره.
اخیرا همه چیز اونطوری که باید پیش نمیرفت، اون یه برنامه داشت و اون تا امروز جوری که میخواست پیش رفت. خبرهایی که اون مرد امروز آورد خشنود کننده نبود. رنگ از پوست مرد بلوند پریده بود و آب دهانش رو قورت داد وقتی جلوی رییس عصبانیش ایستاده بود. چشمای سوزانش به اون نگاه میکرد و خونش در حال جوشیدن بود. میدونست اگه چیز اشتباهی بگه اتفاقای بدی میافتن.
" میشه یه بار دیگه تکرار کنی، آقای هوران؟" هری با صدای عمیقش پرسید. نایل کت آبیش رو مرتب کرد و گلوش رو صاف کرد و سعی کرد نشون نده چقدر ترسیده.
" ما نتونستیم مدارکی رو که شما دنبالش بودین پیدا کنیم. من و افرادم همه جا رو گشتیم ولی این غیر ممکنه. اون مطمئن شده که همه چیز از بین بره."
اون توضیح داد و یکم لکنت گرفته بود. دید که سوراخ های بینی هری گشاد شدن و اون مشت آمادشو کوبید روی میز و باعث شد چیزایی که روی میز بودن تکون بخورن.
نایل پرید و مطمئن شد نباید اذیت شدنشو نشون بده." شاید شما به اندازه کافی خوب نگشتین." هری یه بهونه میخواست تا کارمندش رو فلج کنه. اون یه چیز رو خوب میدونست و اون این بود که این جرم برای اون بهونه کافی نبود.
" آقای استایلز، به خدا قسم..." مرد بیچاره نتونست جمله اش رو تموم کنه چون تو یه حرکت اون رو پاهاش ایستاده بود و دستای بزرگ هری دور گردنش پیچیده شده بود و داشت خفه اش میکرد.
اون کبود شد و فهمید هری شوخی نمیکرد. اون صبرش تموم شده بود، دو ماه صبر کرده بود نایل بیاد و الآن اون با دستای خالی اینجاس.
" تو جرعت نداری اونو به من بگی. من به تور کامل کارت رو برات معین کردم ولی تو الان بدون هیچی اینجایی. من باید درباره ی این چه فکری کنم؟"
هری ازش پرسید. چشماش سبز تیره شده بود. اتاق کاملا ساکت بود و فقط اون دوتا اونجا وایساده بودن و پنجره های تیره باعث میشد کارمند دیگه ای اونا رو نبینه. نایل دستاشو گذاشت رو مچ های هری و سعی کرد یکم حلقه ی دستاشو شل کنه. اون واسه زندگیش میترسه و میدونه هری چطوری میشه وقتی عصبانیه و مطمئنا نمیخواد تجربش کنه.
YOU ARE READING
Nude
Fanfiction" تو چشمای فرشته گونه اش ذره ای از شیطان وجود داره " (Harry Styles AU) [ Persian Translation ] © 2014 Qveendom. All Rights Reserved Translated By : @Rose_1989