[و اون با دهنش زخم هايى روى پوستت به جا ميزاره]
➳➳➳
[ از ديد انجلینا ]
******نفس بکش.. نفس بکش آنجلینا.
این دقیقا چیزی بود که به خودم یاد آوری میکردم ولی انجامش نزدیک به غیر ممکن بود. حداقل نه وقتی که اون انقدر بهم نزدیکه و خیلی نرم بدنمو لمس میکنه. یه دفعه اتاق خیلی گرم شد و بدنم تو آتیش بود وقتی لباش داشت پوستمو میسوزوند. این خیلی حس خوبی داشت ولی همزمان تاثیری که میتونه رو من بزاره منو میترسوند...
چشمامو بستم وقتی بعد از درخواستم شکممو بوسید و لب پایینمو بین دندونام فرو کردم. پیشبینی اتفاقات داشت منو میکشت، من الان فقط یه اون نیاز داشتم. من تاحالا تو زندگیم هیچ کسوانقدر بد نمیخواستم ولی هری فرق داشت، لمس کردنش و لبهاش مثل دارو بود و من به اون اعتیاد پیدا کرده بودم.
" شاید یه وقته دیگه، عزیزم." شنیدم اینو گفت و چشمامو باز کردم تا ببینمش.
هری آروم کنار رفت و یکم موهاشو مرتب کرد و یه نفس عمیق کشید. دهنمو باز کردم تا اعتراض کنم ولی بستمش قبل از اینکه بتونم چیزی بگم و بیشتر از این خودمو شرمسار کنم. نمیتونستم بهش بگم برگرد اینجا، این باعث میشد من بیچاره به نظر بیام.
" چ.. چی؟" زمزمه کردم و خودمو کشیدم بالا.
اون چجوری میتونه اینکاروکنه؟ کاری کنه خیلی بخوامش و بعد همینجوری ولم کنه؟ این مرد منو خیلی خشمگین میکنه، قسم میخورم میخواستم به خاطر این کارش بکشمش. یه لحظه میخوامش وبعد ازش متنفر میشم. اون همیشه یه راه پیدا میکنه که همه چیز رو سر هم بندی کنه و منو خجالت زده کنه. با چشمای گشاد بهش نگاه کردم و ازش دور شدم.
" تو خیلی خوب شنیدی. اگه فکر میکنی از راه به در کردن من بهت کمک میکنه یه چیزایی به دست بیاری در اشتباهی. من کارای دیگه ای واسه انجام دادن دارم، مثلا تموم کردن نقاشیم."
با نیشخند گفت و بلند شد و رفت سمت بوم نقاشی بزرگش که مثل همیشه وسط اتاق قرار داشت. به خاطر چیزی که گفت شوک بهم وارد شد، چشمام اونو دنبال کردن و فورا بلند شدم.
" ببخشید؟" با بی گمانی و چهره ی عصبانی پرسیدم.
" گوش کن، من الان وقت سر و کله زدن با تو رو ندارم. تنها چیزی که لازمه بدونی اینه که من هری زنی رو که بخوام میتونم داشته باشم، من یه دختربچه مثل تو رو نمیخوام. قبلا برات روشن کردم که تو اینجایی تا فقط یه مدل باشی. با اینکه باید بگم تلاشت برای فریب دادن من بد نبود و در آخر من خیلی راحت تو رو اغوا کردم که این یعنی واسه یه "عروسک" بازی ضعیفی داری."
YOU ARE READING
Nude
Fanfiction" تو چشمای فرشته گونه اش ذره ای از شیطان وجود داره " (Harry Styles AU) [ Persian Translation ] © 2014 Qveendom. All Rights Reserved Translated By : @Rose_1989