پارت چهارم
#تقصير_منه
جيسو:خوبم..خوبم چيشده چرا اينقدر نگراني؟
بكهيون:اوففف جيسو اوففف ميدوني چقدر نگرانت بودم
جيسو:جايي نگراني نداشت من حالم خوبه
بكهيون:ميدوني چي اذيتم ميكنه؟اينكه تو درباره ي رابطمون جدي نيستي
تلفن رو بعد از اين حرفم قطع كردم،راستش واقعا اعصباني بودم،ميخواستم يكم حال و هوام عوض شه پس زنگ زدم به چاني كه بريم بيرون
چانيول:بله
بكهيون:ميايي بريم بيرون
چانيول:چرا كه نه😜
____________________________________________
داستان از ديد ليسا
صبح رفته بودم كمپاني باهاشون در مورد اينكه نميخوام با جيسو تو يه گروه باشم صحبت كردم اونا بهم گفتن چون هر دو قرار داد رو امضا كرديم نميتونيم كناره كشي كنيم و بايد تا دو سال ديگه با هم تو گروه باشيم حالم خيلي بد بود،جيسو يه طرف دعوام با جني يه طرف ديگه تو حال خودم بود كه صدايي زنگ گوشيم اومد
ليسا:بله
لي:سلام ليسا خوبي؟ميايي بريم بيرون من امروز بيكار ميايي با هم بريم يه چيزي بزنيم تو رگ؟
نياز داشتم با يكي صحبت كنم تو جريانات من و چانيول لي و جني تنها كسايي بودن كه پشتم بودن و از من حمايت ميكردن،درسته لي و چانيول توي يك گروه بودن ولي لي هميشه پشت من بود
ليسا:باشه ميام،منم نياز دارم حال و هوام عوض شه
لي اومد ى سوار ماشينش شدم با هم كلي صحبت كرديم و جريان دعوايي خودم جني رو براش تعريف كردم و گفتم از جريان جيسو چيزي نپرسه.لي ماسك زده بود ولي چون ادمايي زيادي من رو نميشناختن من ماسك نزدم.لي يه جا پارك كرد
لي:پياده شو رسيديم
ليسا:ميخوايم كجا بريم ؟
اشاره ي دكه ي كه بيرونش صندلي ميزي بود كه روش اجاق داشت بود كرد كه اسم دكهه بود كباب دنده هايي خوشمزه اجوما
لي كباب دنده و دوتا ابجو سفارش داد،بعد چند دقيقه اوردن اولين رو به سلامتي زندگي زديم،لي در حال سرخ كردن كباب ها بود كه وقتي برگشتم ديدم واي نهههه اين..اين ام...ك...ا...ن ندارهههه....
YOU ARE READING
It is my fault
Romanceشاید سخت باشه،دیدن خوشبختی کسایی که بهت اسیب رسوندن اما دارن زندگیشونو میکنن؛خیلی بده نتونی خودتو خلاص کنی،بخاطر اونای که دوست دارن،اما ی روز همه ی ما ناامید میشیم از خودمون،از دنیا،از اطرافیانمون اون موقعیت که دیگه عشق اول ادمم نمیتونه همه چیزو در...