#تقصير_منه
سهون!!سهون تو هاوايي چيكار ميكنه؟
ليسا:سهون؟؟
سهون:عه سلام ليسا
يه لبخند مسخره ي زد
ليسا:تو اينجا چيكار ميكني؟
سهون:اوووممم هيچي
سوهو:كجاي بيا
ليسا:شما ها تو هاوايي چيكار ميكنيد؟؟
سوهو(چشماش شيش تا شد):ليسا تو..تو اينجا چيكار
ميكني؟
ليسا:براي تعطيلات اومديم
سهون:باشه ديگه ما بريم
دست سوهو گرفت و رفت...چرا اينقدر سهون باهام سرد شده؟؟ پسره مغرور،به سمتي كه داشتن ميرفتن نگاه كردم
يك،دو،سه،چهار،پنج،شش،هفت پس بقيشون كجان؟؟
دارم از فضولي ميميرم،اصلا بيخي بابا به من چه نميخوام دوباره با چانيول رو به رو شم،به راه خودم ادامه
داد و رفتم استخر...لب استخر نشسته بود و داشتم اب
پرتغال ميخوردم كه ليوانمو گذاشتم لبه استخره يه دفعه يه نفر هولم داد تو آب،تا كف استخر رفتم اومدم بالا
ليسا:هييي روانييي
سهون:حقته
ليسا:مريضي،بايد بري دكتر
سهون:من هر روز مريض ميشم وقتي تو دكترم باشي
دستمو بردم بالا تا كمك كنه از اب بيام بيرون
ليسا:كمك من
دستمو گرفت منم نامردي نكردمو پرتش كردم تو آب😅
سهون:يااا خيس شدم
ليسا:حقته
حالا هردمون تو استخر رو به روي هم بوديم
سهون:ليسا ميشه هميشه اينطور باشي؟
ليسا:چجوري؟!
سهون:ديوونه
ليسا:ديوونم ديگه كه الان با توعم
سهون خنديد و بغلم كرد
ليسا:خيلي بديييي
سهون:چرااا؟
ليسا:باهام سرد شدي چند وقته مثل اينكه تنت ميخاره؟
سهون:عه جدي؟تو ميخواي من رو بزني؟
ليسا:اوهوم
سهون:بيا بزن ببينم
شروع كردم رو سهون آب پوشيدن نور افتاب مستقيم تو صورتمون بود كاشكي امروز هيچ وقت تموم نشه...
از ديد جيسو
حوصلم سر رفته اين چجور تعطيلاتيه؟؟هميشه وقتي
تنهام يا حوصلم سر ميره به گذشته فكر ميكنم،اخه چرا
بايد براي من اتفاق بيوفته؟؟ بكهيون ولم كرد حتي منتظر
نموند من خوب شم،اخرين بار سه سال پيش ديدمش
حتي ديگه سراغم رو نگرفت حتما با اون دختره خيلي خوشحاله...
سعي كردم افكارم از ذهنم بيرون بريزمو تصميم گرفتم برم يه دوري تو هتل بزنم،لباسمو عوض كردمو از اتاق زدم بيرون و دكمه اسانسور رو زدم.. داشتم سمت بار هتل ميرفتم كه ليسا رو ديدم،واستا ببينم اين كيه كه بغلش نشسته؟تصميم گرفتم برم جلو تر و باهاشون احوال پرسي كنم
جيسو:هي ليسا اينجا چيكار ميكني؟
ليسا:اومديم يه ذره نوشيدني بخوريم؟
جيسو:ايشون كي باشن؟
پسره يه تك خنده ي كرد و كلاهشو بر داشت
سهون:جيسو واقعا من رو يادت نمياد؟
سهون بود واقعا تشخيص ادما برام سخت شده
جيسو:آآ سهون تويي اصلا...
تا ميخواستم حرفمو ادامه بدم با صداي يه نفر سر جام ميخك كوب شدم
بكهيون:ور آر يو برو؟
بكهيون بود همون عوضيه كه من به اون دختره فروخت شيطونه ميگه بزنم فكشو بيارم...
چانيول:كجاي سهونا همه جا دنبالت بوديم؟
با اونيكي صدا ليسا خشكش زد و بازم دردسر چرا بدبختي ما تمومي نداره؟چون پشت من و ليسا به بكهيون و چانيول بود اونا ما رو نميديدن فقط سهون رو ميديدن
سهونم حرفي نميزد،اونا هر لحظه به ما نزديكتر ميشدن،قلبم داشت ميومد تو دهنمممم
از ديد چانيول
بعد از اينكه كلي دنبال سهون خان گشتيم تو بار هتل يافتيمش و چه ميبيني دو تا دختر پيشش بودن
بكهيون:به نظرت اون دخترا كين؟
چانيول:بيا بريم ببينيم...
*از حقيقت نميشه فرار كرد..*
________________________________
به اينستاگرام ما سر بزنيد
@exo_iran_exo
YOU ARE READING
It is my fault
Romanceشاید سخت باشه،دیدن خوشبختی کسایی که بهت اسیب رسوندن اما دارن زندگیشونو میکنن؛خیلی بده نتونی خودتو خلاص کنی،بخاطر اونای که دوست دارن،اما ی روز همه ی ما ناامید میشیم از خودمون،از دنیا،از اطرافیانمون اون موقعیت که دیگه عشق اول ادمم نمیتونه همه چیزو در...