Part 11

373 33 0
                                    

پارت 11
#تقصير_منه
اين صدا براش ناآشنا بود دكترا و پرستارا وارد اتاق شدن چانيول خشكش زده بود پرستار با هزار زور و زحمت چانيول رو از اتاق بيرون رفت
باورش نميشد كسي كه عاشقانه دوسش داشت داشت ذره ذره نابود ميشد...
دكتر:يك..دو..سه شــوك
بدن ظريف ليسا بالا پايين ميرفت
دكتر:درجش رو زياد كنيد..يك...دو..سه
چانيول همه اين صحنه ها رو از پشت پنجره اتاق ليسا تماشا ميكرد،اشكاش بدون اختيار ميريخت
دكتر از اتاق اومد بيرون
-دكتر چيشدههه؟؟؟
+فعلا خطر رفع شده بايد ببينيم چي ميشه،وضعيت بيمار خوب نيست
با هر كلمه ي كه ميگفت چانيول هزار برابرش به خودش لعنت ميفرستاد
داستان از ديد بكهيون
به سمت اتاق جيسو حركت كردم،اميدوارم حالش خوب باشه در اتاقش رو باز كرد رو تخت نشسته بود
-جيسو حالت خوبه؟
جيسو با صورتي وحشت زده بهم خيره شده
رفتم جلو دستم رو گذاشتم رو شونش خودش رو عقب كشيد
-جيسو،چت شده چرا جوابمو نميدي؟؟!!!
سريع به بيرون اتاق رفتمو دكتر رو صدا كردم
بعد از معاينه جيسو
+اقاي بيون متاسفانه خانم جيسو دچار فراموشي شدن
قلب درد گرفت،نميدونستم چيكار كنم..چه عكس العملي نشون بدن
-كي حافظشو بدست مياره اقاي دكتر؟
+راستش حدس زدنش سخته شايد شيش ماه شايدم يكسال چندين مورد هم بودن كه تا چندين سال چيزي يادشون نبود،بايد صبور باشيد
دوباره وارد اتاق جيسو شدم
-جيسو من رو يادت مياد؟؟!!
ســكــوت
-منم بكي...دوست پسرت..چيزي يادت نمياد
ســكــوت
*بكهيون نميدونست اين سكوت يه طوفان به همراه خودش داره*
ايــن تــازه شــروع يــه مــاجــراي تــازســت....

It is my fault Where stories live. Discover now