Part 19

321 22 0
                                    

اون اقاعه كمكون كرد بريم ساحل همه تو ساحل نشسته بودن،سوهو داشت با تلفن حرف ميزد،لي داشت با جني حرف ميزد،رز همچنان رو تخته بود،سهون تا ما رو ديد از جاش پريد
سهون:اومدن
همه به ما نگاه كردن،سهون به سمتم اومد بغلم كرد
سهون:حالت خوبه؟
ليسا:اوهوم نگران نباش
از بغلش اومدم بيرون
سوهو:چانيول ما رو ترسونديد كجا بوديد؟
ليسا:جتمو به لطف ايشون بنزينش تموم شد
با اينكه فكر ميكردم جوابمو ميده جوابمو نداد،عجيب بود
البته چند ساله من چيزاي عجيبي ميبينم،دليل كاري كه كرده رو واقعا نميخواستم بدونم مشكل من اينجا بود كه زودتر چرا بهم نگفت...
همه باهم رفتيم بيرون براي خريد،چانيول خودشو ازم دور ميكرد..
سهون:ليس تو فكري
ليسا:نه نيستم
لي به يه مغازه گردنبند فروشي اشاره كرد كه هممون رفتيم توش
لي:هي بچه ها اينجا گرنبند هاي ست ميفروشه
جني دستشو انداخت دور دست لي
جني:ما هم بخريم
و يه گردنبند ورداشتن كه باهم ست بود
جيسو:ليسا تو هم يكي از اينا داشتي
راست ميگفت من و چانيول داشتيم دو تا قلب بود كه نصف شده بود يكيش براي من بود يكي براي چانيول تو يكي از قلبا كليد و تو اون يكي قفل بود
ليسا:اره داشتم
و از مغازه زدم بيرون...
از ديد جيسو
فكر كنم با اين حرفم ليسا ناراحت شد،وقتي بكهيون رو ميديدم دوست داشتم مشتي نسارش كنم،آيششش شانسم ندارم كاشك داشتم،بالاخره فردا اين سفر مسخره تموم ميشه
از ديد سوهو
فردا/هتل/لابي
همه تو لابي حاضر بودن به جز چانيول،جيسو،ليسا،بكهيون همه جا رو دنبالشون گشتيم اما پيداشون نكرديم معلوم نيس كجان هرچي سهون زنگ ميزد ليسا جواب نميداد تصميم گرفتيم بريم فرودگاه اونا خودشون حتما ميان ...
از ديد ليسا
دستشويي/هتل
ليسا:خاك تو سرت چانيوللللل بدبختمون كردي
جيسو:بدبخت شديممم
بكهيون:چانيول ما تو دستشويي ميميريم😭حيف شدم
چانيول:اوففف ساكت شيد
ليسا:ساكت شيممم؟؟!!ميخواستي ارتيست بازي در نياري
فلش بكــ
منو و جيسو لحظه اخر رفتيم دستشويي كه تو فرودگاه نريم،داشتم دستامون رو ميشستيم كه،چانيول اومد تو دستشويي
چانيول:ليسا بايد باهات حرف بزنم
بكهيونم پشت سرش اومد
بكهيون:ديوونه شدي پسر بيا بريم ديرمون ميشه
وقتي بكي اومد تو چانيول در رو پشت سرش محكم بست كه با صداي در صد متر من و جيسو پريديم عقب
ليسا:الان وقتش نيس
چانيول:اتفاقا الان هس
بكهيون:بهتره من برم
بكهيون رفت به سمت در كي دستگيره رو بالا و پايين كرد
با نگراني به سمت ما برگشت
بكهيون:بچه هااا ما زنداني شديم
چانيول:چرا شعر ميگي بكهيون
و رفت خودش امتحان كنه،و جواب نداد
پايان فلش بكـ
جيسو:بچه ها گوشي داريد شايد بتونيم زنگ بزنيم
ليسا:آيش گوشيم رو قبل از اينكه بيايم دستشويي دادم سهون نگه داره
چانيول:همه چيزتم كه دست سهونه،گوشي منم تو چمدونم تو اتاقه
بكهيون:براي من شارژش تموم شده
جيسو:از بس حرف ميزني با عشقت
بكهيون:تو مشكلت با من چيه؟
جيسو:چي نيس
بكهيون:آيششش ديگه خسته شدم بايد همينجا تو دستشويي مشكلاتمون رو حل كنيم
جيسو:واي يادم رفت اگه شارژ نداشته باشي هيونا جونت نگران ميشه
بكهيون:هي جيسو خانم حالا طلب كارم شدي؟شما بودين كه ميگفتي مزاحم نشو
جيسو:چون من حافظمو از دست داده بودم بفهم...
بكهيون:جيسو خودتو گول ميزني يا منو؟!من ميدونم دوسم نداشتي
جيسو(داد زد):دوست داشتم و دوست دارم اينو بفهمممم..
*يعني ميشه دوباره...*

It is my fault Where stories live. Discover now