•Five•

1.2K 229 21
                                    


لیام مالیک- پین عزیز،

بیبی، تو جواب دادی! خیلی خوشحالم که جواب دادی! و، جریان رسمی بودنت چیه لاو؟ من همسرتم.
تو میتونی عامیانه باهام حرف بزنی میدونی؟

کی رو دارم مسخره میکنم؟

تو از من متنفری. ولی هنوز اهمیت میدی. این چیزیه که درباره‌ی تو میپرستم، لی. هر چه قدر هم یه نفر ناراحتت کنه، حدودتو رعایت نکنه، زخماتو باز کنه، تو هنوز بهش اهمیت میدی. چون تو فقط خیلی پرفکتی.

و بعد من، اونی که به مردم آسیب میزنه، حدودشونو رعایت نمیکنه، زخما رو باز میکنه و قلب رو از سینه‌هاشون میکنه و روشون پا میذاره تا بهشون نشون بده چه قدر اهمیت نمیده. تو فرشته‌ای. من شیطانم.

لعنت به من. وقتی ناراحتم خیلی احساساتی و شعرانگیز میشم. ولی تو بهم گفتی من یه نعمتی دارم، بهم گفتی عاشق وقتی هستی که احساساتمو توی شعر و نقاشی بیرون میریزم.

هیچوقت واقعاً باورت نمیکردم، ولی بعد تو منو میبوسیدی و من میفهمیدم که واقعاً یه ارزشی دارم.

حرف از شعر شد، دیروز کشو هامو زیرورو میکردم و اولین شعری که برات نوشتم رو پیدا کردم. شدیداً
به اصلاح شدن نیاز داره، هرچی باشه من فقط ۱۷ سالم بود وقتی نوشتمش، ولی میدونستم چه قدر اصالت رو دوست داری بنابرین اونو به این نامه پیوست میدم. شاید تو هم یه سفری به باریک-راه خاطره ها کردی؟

پاول خیلی بهم کمک کرده لیام، اون بعد از اینکه جریان اتفاق رو بهش گفتم، تیغها رو ازم دور کرد و درد داره.
درد داره که بدونم هیچ‌وقت قرار نیست دردی که احساس کردی رو حس کنم. میخام درد رو احساس کنم، میخوام بدونم چه حسی داره وقتی کسی که خیلی عاشقشی، میره و پشت سرت با بقیه میخوابه
دورِ تو یه تار از دروغای نفرت انگیز و حرفای محتاطانه با این وجود خشن میبافه.

من دیروز از خواب پا شدم، و البته جیغ میزدم. یکی از بازگیری هامو داشتم گمونم ( حالتی که آدمای الکلی و معتاد دارن وقتی ماده ازشون دور میشه- withdrawal) هری سریع اومد تو اتاقم‌، قرصامو بهم داد و همشو بدون گفتن حتا یه کلمه انجام داد‌.
بعد اینکه مطمئن شد حالم خوبه، میخاست بره ولی مچشو گرفتم و ازش خواستم بمونه.

اون بهم گفت که یه دورو ام. که وقتی تو ازم خواستی بمونم هیچ وقت نموندم. هیچوقت ازت مراقبت نکردم وقتی مریض بودی چون سرم با به فاک دادن یکی دیگه شلوغ بود. چطور هیچوقت به پسرمون کمک نکردم رو پاهاش بایسته وقتی میوفتاد؛ چون اصلاً هیچوقت اونجا نبودم.

و اون حرفا بهم اصابت کردن. مثل میلیونها آجر بهم اصابت کردن. چون خیلی واقعیت و ناامیدی توشون داشتن، نشون دادن چه احمق گاییده شده ای واقعاً بودم.

نمیتونم دیگه اینو تحمل کنم لیام، نمیتونم. فقط نمیتونم. نیاز دارم صورتتو ببینم، چشماتو. نیاز دارم لباتو، دستاتو توی مال خودم حس کنم.

بنابرین هری رو متقاعد کردم بزاره ماشینو قرض بگیرم که بیام به دیدنت. درسته بیبی، دارم میام ببینمت. خواهش میکنم وقتی میام منو از خودت دور نکن.

بزار بیام تو، بزار توضیح بدم، بزار تو رو توی آغوشم بگیرم، بزار توی گوشت زمزمه کنم، بزار بهت بگم که کاملاً مال توام و تو کاملاً مال منی.
بزار نشونت بدم چقدر عاشقتم، بزار‌ با پسرمون بازی کنم.
بزار بوست کنم، بزار لباساتو از تنت دربیارم‌، بزار باهات عشق‌بازی کنم، بزار همه کارهایی که باید در طول سال قبل‌ انجام میدادم رو بکنم.

بزار برات جبران کنم

Love,
Cheater.

(یه تیکه کاغد جدا. تا شده و زوال یافته ولی هنوز قابل خوندن.)

لیام عزیز،

چشمات زیبا هستن.

صدای خندت شادی‌آوره.

وقتی که دستت دست مرا در خود میپیچد، به نظر می‌آید جهان میدرخشد.

جوری که جلوی زبونت رو بیرون میاری،
جوری که میلرزی وقتی کسی داد میزنه،
جوری که ریز و زیر لب میخندی،
جوری که قلبت نمیتونه از این بزرگتر باشه،
جوری که میتونی اخم منو به یه لبخند تبدیل کنی،
جوری که میتونم از کیلومترها صدات رو بشنوم.

این شعر یه دسته آشغاله.
احساس میکنم یه رمانتیک بیخودم.
ولی چند وقته دارم نگاهت میکنم.
هیپنوتیزم لبخندت شدم.

و این از بزدلیِ منه که صاف پیشت نیام،
ولی اگه تو منو رد کنی، اون درد داره، واقعیته‌

پس میخواستم اینو ازت بپرسم،
لیام پین،
بهم کمک میکنی عقلمو سر جاش بیارم،
کمک میکنی فانتزی ساختن درباره‌ی تو رو تموم کنم،

با سر یه قرار رفتن با من و همشو به واقعیت تبدیل کردن؟

Love,
Zayn Malik.

پ.ن>> لطفاً نوشتن ضعیف منو ببخش لیام، تا حدی که میتونستم اینو زود تموم کردم چون باید قبل از اینکه به مدرسه برسی اینو توی لاکرت بندازم. xxx

_______________

خیله خب آپ‌های روزانه دیگه تموم شد!

کامنت و ووت و این داستانا زیاد باشه تا آپ کنم .

برای کاور جدید هم تشکر میکنم heliwmalik

دیگه آپ‌‌ها ب شما بستگی داره

Yamna🏳️‍🌈

Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}Where stories live. Discover now