لیام مالیک- پین عزیز؛تقریباً سه روز از وقتی فهمیدم تو ترکم کردی میگذره . وحشتناک بود .
من اومدم خونه ها ؟ آره . اومدم خونه بعد از اینکه با اون گوه بلوند لعنتی خوابیدم . تمام از خودراضی و مغرور اومدم خونه، فکر میکردم یه ارباب قدرتمند و والام و تو اونجا نشسته بودی، منتظر من .
و بعد ، اون ارباب عالی و قدرتمند در عوض چی گرفت ؟ قلبش تکه تکه شد، چشماش از اشک پر شد . ارباب لعنتی یه احمق به تمام معنا بود نه ؟
فکر میکرد پادشاهش که ازش سوءاستفاده شده بود، و شاهزادهی کوچولوش که ازش غفلت شده بود میموندن . به خاطر ارباب میموندن ، چون اون قرار بود همهچی رو با هم داشته باشه .
ولی ارباب حقش بود، پادشاهش بیشتر از اینا باارزش بود که برای مدت طولانی تری بین این افتضاح بمونه .
و بزار بهت بگم ، لیام جیمز مالیک- پین ، پادشاه بینقص ترین مردی بود که میتونستی تو عمرت ببینی .
Love,
Cheater.-------
" پاپا ، دا کجاست ؟"
لویی پرسید، دستش تو دهنش فرورفته بود. لیام از جلوی اجاق گاز آه کشید، دستشو محکم رو چشماش کشید و یه لبخند دست و پا کرد ، از لویی گله کرد و دستشو با پستونک عوض کرد .
بچهی کوچک از اطاعت کردن راضی بود، محکم به پستونکش چسبید، قبل از اینکه به پرسیدن دربارهی اینکه پدرش کجاست ادامه بده .
" زود میرسه خونه باشه؟ چیزی میخوری لو ؟"
لیام پرسید، سوال زیرکانهاش باعث شد موضوع عوض شه درست همونطور که همیشه این کار رو میکرد .
" آره !" لویی ریز خندید، به خاطر پستونکش کلماتش بد ادا میشدن . لیام یه کاسه چیریو جلوش گذاشت .
یهویی، در با ضرب باز شد، یه شخص مست با تلو تلو داخل شد . شوهرش .
" هی زی "
لیام آبدهنشو قورت داد . لبخندش پرامید بود .
" من - آاا ... برات یکم شا-شام درست کردم "
" یکم ش-شام درست کردم" زین مسخرهاش کرد، کلماتش نامفهوم بودن .
لیام حتی عکسالعملی نشون نداد . اون بهش عادت کرده بود . به چشمای عسلی خونگرفتهاش زل زد ، لیام ، با توجه به اینکه آدم سمجی بود ، دوباره سعی کرد .
YOU ARE READING
Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}
Fanfiction[Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاریای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .