•Seven•

1.1K 225 52
                                    


لیام مالیک- پین عزیز،

هی ، لاولی . یه هفته شده مگه نه ؟ خیلی متاسفم که خیلی وقته برات نامه ننوشتم ! و قرار بود به دیدنت بیام درسته ؟ ولی بعد هری و من یه صحبت جدی داشتیم و اون بهم گفت که تو نیاز داری خوب بشی ، و اینکه من باید یکم بیشتر صبر کنم .

و من قبول کردم ، چون همونطور که قول دادم من میتونم و قراره که تمام دنیا رو برات بخرم . ولی تمام چیزی که تو میخوای زمانه .

و من در حالیکه کم کم با همه‌ی این نامه ها جلو میرم دارم تمام چیزای ریزی که درباره‌ی تو دوست دارم رو میفهمم .

گاد‌ ، تو میتونستی منو روبروت روی  زانوهام داشته باشی ، تو میتونستی کاری کنی  من تو و خدای نکرده، یه مرد دیگه رو توی آغوشِ با علاقه‌ی تو ببینم . تو میتونستی توی صورتم جیغ بزنی که چقدر ازم متنفری . ولی تو نمیکنی . چون فقط خیلی پرفکتی لعنتی .

و تمام چیزی که میخوای زمانه، پس من کیَم که بخوام تو رو از یه چیز خیلی دوست‌داشتنی در عین حال وحشتناک دور کنم ؟

حرف از هری شد ، اون بهم گفت تو ازش خواستی بمونه و مراقب من باشه . چه کار باملاحظه‌ای لاولی .

چطور میتونی انقدر با من مهربون باشی و اهمیت بدی ؟ بعد از کاری که با تو کردم ؟ بعد از اینکه عملاً واسه یه سال انکارت کردم و پشت سرت با یه مرد دیگه رفتم .

چطور میتونی هنوز انقدر با محبت و پرفکت باشی ؟

من تو رو واسه سالگرمون ، واسه تولدت ، واسه تولد لویی پیچوندم ؛ وقتی پدرت فوت کرد پیشت نبودم . و بالاتر از هرچیز دیگه ، هیچوقت تو رو با هیچ پولی تامین نکردم . همه درآمدم رو صرف الکل و خریدن کت و شلوارای فراوون برای نایل و خودم کردم تا توشون به هم آویزون شیم .

تو یه نوزاد غرغرو ، یه شوهر مست و خیانتکار و یه کار گیج‌کننده‌ داشتی که باهاش قبض و اینا رو پرداخت کنی .

و من فقط چند مایل اونطرف تر داشتم آویزون کسی میشدم که شوهرم نبود ، عشق زندگیم نبود .

ولی . تو . موندی .

و اهمیت دادی . تو هنوز انقدر اهمیت میدی که بهترین دوستت رو پیشم بزاری تا نیازهای منو به جای مال خودت تامین کنه ؛ حتی با وجود اینکه تو از من شکسته‌تری .

من فقط یه ترک عظیم روی قلبم دارم ، درسته داره تیکه تیکه میشه ولی تو چی ؟ چطور میتونم حتی فک کنم تو شکسته تر از من نیستی ؟

چون حتی اگه قلبم داره کم‌کم به گَرد تبدیل میشه ، قلب تو یه ساله که داره این پروسه رو طی میکنه . کی میدونه ، شاید تیکه هاش حتی توی اشکات و خونی که از‌ مچات به خاطر من ریختی حل شده .

نمیتونم دیگه اینکارو بکنم لیام ، نمیتونم نمیتونم نمیتونم نمیتونم نمیتونم . حداقل نه بدون تو کنارم .

من عاشقتم بیبی ، بیشتر از اون چیزی که میتونی فکرشو بکنی . اگه مجبور میشدم هزاران گالن عشقم رو توی یه کوزه بریزم ، دنیا به اندازه‌ای بزرگ نمی‌بود که تمام کوزه‌هامو توی خودش جا بده .
من دوست دارم .

عاشق لبخندتم ، عاشق خندتم ، عاشق چشماتم ، عاشق دستاتم ، عاشق موهاتم ، عاشق ته‌ریش کم‌پشت روی گونه ها و چونتم .

عاشق گودی های پایین مهره‌های پشتتم . عاشق پاهاتم که معمولاً دور‌ کمر من بود ، عاشق اینم که چطور میتونی بابت کسایی که بارها و بارها بهت خنجر زدن با محبت باشی ، برای اینکه بهشون نشون بدی عشق واقعی چیه .

عاشق صبور بودنتم . من فقط عاشقتم ، در کل، و مهم نیست مجبور شم چیکار کنم ، لیام ، من تو رو برمیگردونم ، امن و بی‌خطر توی دستام ، توی اتاقمون ، توی خونه‌ی کوچیکمون .

همون جایی که بهش تعلق داری .

Love,
Cheater.

به بقیه معرفی کنین لطفن
ممنون از وقتتون 🙏
Yamna🏳️‍🌈

Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}Onde histórias criam vida. Descubra agora