لویی مالیک- پین عزیز،هی فرشته! تو بالاخره به ددی یه نامه فرستادی آره؟ خیلی خوشحالم!
منم دلم برات تنگ شده لوبِیر! و من خیلی دوست دارم! دلم برا پنکیک درست کردن و قبل از خواب داستان برات خوندن تنگ شده!
بیبی، ددی خیلی خیلی خیلی خیلی برای نیومدن به تولدت متاسفه! ددی خیلی افتضاح و بدجنسه مگه نه؟ :( ولی ددی قراره به تولد سه سالگیِ شاهزادش بیاد و کلی کادو بیاره! و اگه پسر خوبی باشی، ممکنه برات اون ماشین عروسکی جدیدی که همیشه میخواستی رو بگیرم!
ددی خیلی زود میاد برای دیدنتون باشه؟ ددی قبلاً گفت که میاد ولی من هیچوقت نیومدم. ولی الان میام باشه؟
و دست خطت داره خیلی بهتر میشه! اون از مال من بهتره! و داری خیلی سریع یاد میگیری، بیبیِ من داره بزرگ میشه و مرد میشه!
قوی بمون، بیبی. تو خیلی شجاعی. درست مثل پاپات. برای اون قوی بمون باشه لو؟ دوست دارم بیبی بوی!
Love,
Cheater.[ یه تیکه کاغذ جدا صافشده با دستخط تمیز و از قصد شکسته]
لیام مالیک- پین عزیز،
در رو باز کن بیبی.
عاشقتم xLove,
Cheater.____________
این داستان برا شخص من یکی از قشنگ ترینهاست . واقعاً نمیفهمم چرا قابل قبول حمایت نمیگیره . گمونم داستانای خوب همیشه همینن 😔😞
مرسی از وقتتون 🙏
Yamna🏳️🌈
YOU ARE READING
Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}
Fanfiction[Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاریای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .