👆تصویر بالا از لویی تا تصور بهتری داشته باشین . باید زودتر از این میذاشتم . ساری 👆" ددی " لویی ناله کرد ، خودشو به بالش فشار داد وقتی رعد و برق رو دید که بیرون پنجره میزد .
" لو ددی میخواد !"لیام بلافاصله بلند شد و با عجله سمت پسرش رفت . از روی تخت بلندش کرد .
" پاپا " لویی گریه کرد ؛ صورتشو تو خم گردن لیام فشار داد .
" لو ددی میخواد "قلب لیام یه ضربان پروند و پسرشو آروم کرد و اونو توی دستاش بالا و پایین کرد ؛ لباشو بالای سر بیبیش گذاشت .
" پاپا هم ددی رو میخواد لو "
--------
" هندونه بزرگ شده !" لویی ریز خندید وقتی شکم لیام رو ناز کرد .
" خیلی بزرگ !"" داری به پاپا میگی چاق ؟" لیام اخم کرد وقتی لویی اومد روی سینهاش .
" پاپا ناراحت شده مرد جوون "" نه !" لویی سرشو تکون داد ، گونههای لیام رو گرفت و یه بوسهی بزرگ روی لباش گذاشت .
" نه ! پاپا چاق نه ! پاپا خیلی خوشگل !" لیام به نرمی لبخند زد، پسرشو تحسین کرد .
از همه کارایی که لیام انجام داده بود و فکر میکرد که اشتباهن ، لویی هیچوقت نمیتونست یکی از اونا باشه . لویی یه کسی بود که اون باهاش بهش نعمت داده شده بود ، و در این لحظه ، لویی تنها دلیلش برای زندگی بود .
" لو خوشگل ؟ " لویی با خجالت پرسید ، هنوز به لیام چسبیده بود .
لیام حس کرد سینهاش تیر کشید . ذهنش سمت وقتایی رفت که زین مست بود و به لویی میگفت زشت - و لویی هرشب از لیام میپرسید که اون حقیقت داشت ، و حتی با تمام اطمینانی که لیام بهش میداد که اون خوشتیپ ترین پسر توی دنیا بود ، اون میدونست لویی هنوز شک داشت .
" بله " لیام زیرلب گفت ، روی تمام صورت لویی بوسه گذاشت .
" تو پرنس کوچولوی خوشگل منی لویی "--------
" کاغذای طلاق رو نمیبینم "
هری گفت وقتی وارد پذیرایی زین شد .
" امیدوارم امضاشون کرده باشی و فرستاده باشیشون به لیام "
زین خشک از روی مبل نخودی خندید . فنفن کرد وقتی چشمای اشکیشو مالید .
" نه هرولد فک میکنی برا چی آتشو روشن نگه داشتم ؟"
" پس سوزوندیشون"
" یپ "
یه لحظه بین دو مرد سکوت بود . هردوتاشون به آتش فروزان و شعلهور توی شومینه زل زده بودن .
" حالا برنامهات چیه ؟"
هری بعد چند دقیقه پرسید ." قراره خانوادمو برگردونم "
__________________
دوباره خار اهمیت :/
هعی .
به یه نکته توجه کردین؟... آپ روزانهاس. ساچِه واو...
Tnx 4 ur precious time🙏
Yamna🏳️🌈
YOU ARE READING
Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}
Fanfiction[Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاریای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .